- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
سنتی
متن ترانه غلام چشم
مرا چشمی است خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
تو کافر دل نمیبندی نقاب زلف و میترسم
که محرابم بگرداند خم آن دل ستان ابرو
اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری
به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
متن ترانه آواز این کیست
🗣 Alireza Ghorbani
🎵 Avaz
#AlirezaGhorbani
کرک جان ! خوب می خوانی
من این غمگین سرودت را
هم آواز پرستوهای آه خویشتن پرواز خواهم داد
به شهر آواز خواهم داد
ره هر پیک و پیغام و خبر بسته ست
ته تنها بال و پر ، بال نظر بسته ست
قفس تنگ است و در بسته ست
گرت دستی دهد با خویش در دنجی فراهم باش
بخوان آواز تلخت را ، ولیکن دل به غم مسپار
بی کران وحشت انگیزی ست.
خامش خاکستری هم بارد و بارد.
وین سکوت پیر ساکت نیز . هیچ پیغامی نمی آرد.
پشت ناپیدائی آن دورها شاید. گرمی و نور و نوا باشد؛
بال گرم آشنا باشد
من این آواز پاکت را دراین غمگین خراب آباد
چو بوی بال های سوخته ات پرواز خواهم داد
متن ترانه نوروز عشق
می خور که بر اصحاب خرابات حلال است
گو زهر خور آن کس که بر او نوش وبال است
زان باده که گویی دمش از بوی بهشت است
گر نیز به دوزخ بروم توبه محال است محال است
از صحبت یاران دل افروز به نوروز
غایب نتوان بود که هنگام وصال است
از صحبت یاران دل افروز به نوروز
غایب نتوان بود که هنگام وصال است
بسیار بکوشید خضر تا که بدانست بدانست
آخر که حیاتش حیاتش هم از این آب زلال است
آنچ از دم عیسی به روایت بشنیدم
دیدیدم که در قافله ی باد شمال است
از صحبت یاران دل افروز به نوروز
غایب نتوان بود که هنگام وصال است
از صحبت یاران دل افروز به نوروز
غایب نتوان بود که هنگام وصال است
عیبم مکن ای خام که افسرده نداند نداند نداند
تا سوخته ی عشق بر آتش به چه حال است
چه حال است چه حال است
در گوشه ی محراب به تقوا بنشیند
آن را که نظر بر خم ابروی هلال است هلال است
از صحبت یاران دل افروز به نوروز
غایب نتوان بود که هنگام وصال است
از صحبت یاران دل افروز به نوروز
غایب نتوان بود که هنگام وصال است
متن ترانه آرام جان (ساز و آواز)
🗣 Salar Aghili
🎵 Ghoghnoos
#SalarAghili
چله به چله عشق را از غم به شادی می بریم.
حق خود از لبخند را ، با اشک با خون می خریم.
هرجا سکوت کوچه ها ، از ترس سنگین تر شود.
یک آه هم گل میکند تا شهر رنگین تر شود.
پروانه پشت پیله اش حس کرد راهی هست و رفت.
شاید به راه بسته هم باید امیدی بست و رفت.
شب از درون می پوسد و با یک تلنگر می رود.
دستان ما در بند هم دور از تصور می رود.
حتی عبور از عشق هم رو به رهایی سخت نیست.
بی ذوق آزادی کسی با عشق هم خوشبخت نیست.
ققنوس بر می خیزد و ما را تماشا می کند.
متن ترانه سماع
🗣 Amin Habibi
🎵 Khakestar
#AminHabibi
دلی دارم دلی غمگین
دلی خون از غمی سنگین
هوای تو به سر دارم
کجایی یارم
کجایی یارم
دلی دارم دلی تنها
دلی مجنون یک لیلا
تو را عمریست که کم دارم
کجایی یارم
کجایی یارم
کجایی یارم
بیا ای یارم
این دل بی تابم
چشم خسته ی بیخوابم
منتظرم تا تو
برگردی بشی مهتابم
گیر و گرفتارم
مثل ابرم و میبارم
شب تا سحر بی تو
لبریز از توئه اشعارم
زدی آتش تو بر جانم
منه بی تو پریشانم
پر از دردم تویی درمانم
عزیزم عشق سوزانم
خیالی نیست بسوزانم
به خاکستر مرا بنشانم
این دل بی تابم
چشم خسته ی بیخوابم
منتظرن تا تو
برگردی بشی مهتابم
گیر و گرفتارم
مثل ابرم و میبارم
شب تا سحر بی تو
لبریز از توئه اشعارم
این دل بی تابم
چشم خسته ی بیخوابم
منتظرن تا تو
برگردی بشی مهتابم
گیر و گرفتارم
مثل ابرم و میبارم
شب تا سحر بی تو
لبریز از توئه اشعارم
متن ترانه بخش 1
با من صنما، دل دل دل دل و دل دل
یک دل دل یک یک دله کن
با من صنما، دل دل دل دل و دل دل
یک دل دل یک یک دله کن
گر سَر ننهم
گر سَر ننهم
وآنگه گله کن
با من صنما، دل دل دل دل و دل دل
یک دل دل یک یک دله کن
ای مطرب دل، زان نغمه خوش
این مغز مرا، پُرمشغله کن
ای مطرب دل، زان نغمه خوش
این مغز مرا، پرمشغله کن
سی پاره به کف (سی پاره به کف)
در چله شدی (در چله شدی)
سی پاره به کف (سی پاره به کف)
در چله شدی (در چله شدی)
سی پاره منم، ترک چله کن
سی پاره منم، ترک چله کن
با من صنما، دل یک دله کن
گر سَر ننهم، وآنگه گله کن
با من صنما، دل یک دله کن
گر سَر ننهم، وآنگه گله کن
با من صنما، دل دل دل دل و دل دل
یک دل دل یک یک دله کن
گر سَر ننهم
گر سَر ننهم
وآنگه گله کن
با من صنما، دل دل دل دل و دل دل
یک دل دل یک یک دله کن
متن ترانه بخش 2
چه دانستم که این سودا، مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قُلزم پرخون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چُنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بیچون
چه دانمهای بسیار است، لیکن من نمیدانم
که خوردم از دهان بندی در این دریا کفی افیون
متن ترانه تصنیف «دلم دیوانه شد»
🗣 Homayoun Shajarian
🎵 Vatan (Tasnif)
#HomayounShajarian
وطن! وطن! نظر فکن به من که من
به هر کجا، غریبوار که زیر آسمان دیگری غنودهام
همیشه با تو بودهام همیشه با تو بودهام
اگر که حال پرسیام تو نیک میشناسیام
من از درون قصهها و غصهها برآمدم
چه غمگنانه سالها که بالها زدم به روی بحر بیکنارهات
که در خروش آمدی
به جنب و جوش آمدی
به اوج رفت موجهای تو
که یاد باد اوجهای تو
کنون اگر که خنجری میان کتف خستهام
اگر که ایستادهام و یا ز پا فتادهام
برای تو، به راه تو شکستهام
سپاه عشق در پی است
شرار و شور کار ساز با وی است
دریچههای قلب باز کن سرود شب شکاف آن ز چار سوی این جهان
کنون به گوش میرسد من این سرود ناشنیده را به خون خود سرودهام
وطن! وطن! تو سبز جاودان بمان که من
پرندهای مهاجرم که از فراز باغ با صفای تو
به دوردست مه گرفته پر گشودهام
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.