شعر

شعر

توسط behzad
0 دنبال کننده58 آهنگ (02:01:55)
#عنوان
1
سرود برای مرد روشن که به سایه رفت - احمد شاملو و فریدون شهبازیان
سرود برای مرد روشن که به سایه رفت
02:47
2
ترانه ی بزرگترین آرزو - احمد شاملو و فریدون شهبازیان
پیشواز ایرانسل
04:07
3
تو را دوست می دارم - احمد شاملو و فریدون شهبازیان
پیشواز ایرانسل
01:36
5
محاق - احمد شاملو و فریدون شهبازیان
پیشواز ایرانسل
01:49
13
شبانه - احمد شاملو
پیشواز ایرانسل
01:33
14
دو بازرگان خراسانی ملازم صحبت یکدیگر سفر کردندی... - خسرو شکیبایی
دو بازرگان خراسانی ملازم صحبت یکدیگر سفر کردندی...
04:10
15
ده آدمی بر سفره ای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم به سر نبرند... - خسرو شکیبایی
ده آدمی بر سفره ای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم به سر نبرند...
01:01
16
سالی از بلخ بامیان ام سفر بود و راه از حرامیان پر خطر بود... - خسرو شکیبایی
سالی از بلخ بامیان ام سفر بود و راه از حرامیان پر خطر بود...
02:52
17
عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت... - خسرو شکیبایی
عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت...
00:38
18
اعرابی را دیدم در حلقه ی گوهریان بصره که حکایت همی کرد... - خسرو شکیبایی
اعرابی را دیدم در حلقه ی گوهریان بصره که حکایت همی کرد...
01:49
19
آوردند که حاکمی عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود... - خسرو شکیبایی
آوردند که حاکمی عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود...
01:22
20
با طایفه ی بزرگان به کشتی در نشسته بودم... - خسرو شکیبایی
با طایفه ی بزرگان به کشتی در نشسته بودم...
01:48
21
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد... - خسرو شکیبایی
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد...
01:01
22
اعرابی را دیدم در حلقه ی گوهریان بصره که حکایت همی کرد... - خسرو شکیبایی
اعرابی را دیدم در حلقه ی گوهریان بصره که حکایت همی کرد...
01:08
23
فقیری را شنیدم که در آتش فاقه می سوخت... - خسرو شکیبایی
فقیری را شنیدم که در آتش فاقه می سوخت...
01:23
24
گروهی از حکما به حضور حضرت کسری به مصلحتی سخن همی گفتند... - خسرو شکیبایی
گروهی از حکما به حضور حضرت کسری به مصلحتی سخن همی گفتند...
01:36
25
حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر، هنر آموزید... - خسرو شکیبایی
حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر، هنر آموزید...
01:10
26
حاتم طایی را گفتند: از خود بزرگ همت تر در جهان دیده ای... - خسرو شکیبایی
حاتم طایی را گفتند: از خود بزرگ همت تر در جهان دیده ای...
01:15
27
جوانمردی را در جنگ تاتار جراحتی هولناک رسید... - خسرو شکیبایی
جوانمردی را در جنگ تاتار جراحتی هولناک رسید...
01:55
28
مال از بهر آسایش عمر است، نه عمر از بهر گرد کردن مال... - خسرو شکیبایی
مال از بهر آسایش عمر است، نه عمر از بهر گرد کردن مال...
01:12
29
مالداری را شنیدم که به بخل چنان معروف بود که حاتم طایی در کرم... - خسرو شکیبایی
مالداری را شنیدم که به بخل چنان معروف بود که حاتم طایی در کرم...
02:49
30
مردکی را چشم دردی گرفت. طبیب خواست... - خسرو شکیبایی
مردکی را چشم دردی گرفت. طبیب خواست...
01:28
31
مردی را حکایت کنند که شبی ده من طعام بخوردی... - خسرو شکیبایی
مردی را حکایت کنند که شبی ده من طعام بخوردی...
00:54
32
مهمان پیری شدم در دیاری بکر که مال فراوان داشت... - خسرو شکیبایی
مهمان پیری شدم در دیاری بکر که مال فراوان داشت...
01:52
33
نوجوانی را دیدم که عقل و کیاستی و فهم و فراستی زایدالوصف داشت... - خسرو شکیبایی
نوجوانی را دیدم که عقل و کیاستی و فهم و فراستی زایدالوصف داشت...
01:48
34
هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده... - خسرو شکیبایی
هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده...
01:10
35
پادشاهی که به کشتن اسیری اشارت کرد... - خسرو شکیبایی
پادشاهی که به کشتن اسیری اشارت کرد...
02:27
36
پادشاهی را مهمی پیش آمد. گفت... - خسرو شکیبایی
پادشاهی را مهمی پیش آمد. گفت...
01:44
37
پارسایی بر یکی از سلاطین نعمت گذر کرد که... - خسرو شکیبایی
پارسایی بر یکی از سلاطین نعمت گذر کرد که...
01:52
38
پارسا زاده ای را نعمت بی کران از ترکه ی عمان به دست افتاد... - خسرو شکیبایی
پارسا زاده ای را نعمت بی کران از ترکه ی عمان به دست افتاد...
02:58
39
پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان به فساد من گواهی داده است... - خسرو شکیبایی
پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان به فساد من گواهی داده است...
00:48
40
روزی به غرور جوانی سخت رانده و شبانگه به پای کریوه ای سست مانده بودم... - خسرو شکیبایی
روزی به غرور جوانی سخت رانده و شبانگه به پای کریوه ای سست مانده بودم...
01:25
41
پیاده ای سر و پا برهنه با کاروان حجاز از کوفه به در آمد و همراه ما شد... - خسرو شکیبایی
پیاده ای سر و پا برهنه با کاروان حجاز از کوفه به در آمد و همراه ما شد...
01:37
42
صیادی ضعیف را ماهی قوی به دام اندر افتاد... - خسرو شکیبایی
صیادی ضعیف را ماهی قوی به دام اندر افتاد...
01:35
43
شخصی مهمان پادشاه بود. چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که عادت او بود... - خسرو شکیبایی
شخصی مهمان پادشاه بود. چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که عادت او بود...
01:31
44
توانگر زاده ای را دیدم بر سر گور پدر نشسته و با مسکین بچه ای مناظره در پیوسته... - خسرو شکیبایی
توانگر زاده ای را دیدم بر سر گور پدر نشسته و با مسکین بچه ای مناظره در پیوسته...
01:27
45
وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم، دل آزرده به کنجی نشست... - خسرو شکیبایی
وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم، دل آزرده به کنجی نشست...
01:10
46
یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز... - خسرو شکیبایی
یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز...
01:37
47
یکی از بزرگان گفت پارسایی را: چه گویی در حق فلان عابد... - خسرو شکیبایی
یکی از بزرگان گفت پارسایی را: چه گویی در حق فلان عابد...
01:12
48
یکی از حکما پسر را نهی همی کرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند... - خسرو شکیبایی
یکی از حکما پسر را نهی همی کرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند...
01:01
49
یکی از حکما را شنیدم که می گفت: هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است مگر... - خسرو شکیبایی
یکی از حکما را شنیدم که می گفت: هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است مگر...
01:02
50
یکی از ملوک عجم طبیبی حاذق به خدمت حضرت محمد مصطفی... - خسرو شکیبایی
یکی از ملوک عجم طبیبی حاذق به خدمت حضرت محمد مصطفی...
02:13
51
یکی از ملوک عرب رنجور بود در حالت پیری و امید زندگانی قطع کرده... - خسرو شکیبایی
یکی از ملوک عرب رنجور بود در حالت پیری و امید زندگانی قطع کرده...
01:23
52
یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید: از عادت ها کدام فاضل تر است... - خسرو شکیبایی
یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید: از عادت ها کدام فاضل تر است...
00:48
53
یکی از ملوک خراسان، محمود سبکتکین را به خواب چنان دید که... - خسرو شکیبایی
یکی از ملوک خراسان، محمود سبکتکین را به خواب چنان دید که...
03:42
58
شبانه - احمد شاملو
پیشواز ایرانسل
01:33
0 از 5 (از مجموع 0 امتیاز)
نظرات

شما اولین نظر را بنویسید.

ورود / ثبت نام