- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
آهنگ های دلی
متن ترانه هوای زمزمه هایت
کجاست بارشی از ابر مهر بار صدایت
که تشنه مانده دلم تشنه مانده دلم
در هوای زمزمه هایت
تهیست دستم اگر نه برای هدیه به عشقت
تهیست دستم اگر نه برای هدیه به عشقت
آخ چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت
به قصه تو هم امشب درون بستر سینه ام
هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت
هزار عاشق دیوانه در من است
که هرگز به هیچ بند و فسونی نمیکند رهایت
هزار عاشق دیوانه در من است
که هرگزبه هیچ بند و فسونی نمیکند نمیکند رهایت
هوای روی تو دارم نمیگذارد
مگر به کوی تو این ابر ها ببارد ام
چه باک اگر به دل بی غمان نبردند راه
غم شکسته دل آنم که میگُسارنم
غم شکسته دل آنم که میگُسارنم
متن ترانه چرا رفتی
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر، سودای آغوشِ تو دارم/
نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟/
ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر سودای آغوشِ تو دارم/
خیالت گرچه عمری یارِ من بود/
امیدت گرچه در پندار من بود/
بیا امشب شرابی دیگرم دِه/
ز مینای حقیقت ساغرم دِه/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر سودای آغوش تو دارم/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر سودای آغوش تو دارم/
نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟/
ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر سودای آغوشِ تو دارم/
دل دیوانه را دیوانه تر کن/
مرا از هر دو عالم بی خبر کن/
دل دیوانه را دیوانه تر کن/
مرا از هر دو عالم بی خبر کن، بی خبر کن/
بیا امشب شرابی دیگرم دِه/
ز مینای حقیقت ساغرم دِه/
ز مینای حقیقت ساغرم دِه/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر، سودای آغوشِ تو دارم/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر، سودای آغوشِ تو دارم/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر، سودای آغوشِ تو دارم
متن ترانه سووشون
داغِ تو را جنون کنم
دیده ز اشک خون کنم
با تنِ پاره چون کنم
جانِ پدر کجاستی
جانِ پدر کجاستی
شعرِ به خون نشسته ام
ساز دل شکسته ام
شعرِ به خون نشسته ام
ساز دل شکسته ام
سویِ من آ که خسته ام
سویِ من آ که خسته ام
جانِ پدر کجاستی
جانِ پدر کجاستی
این دلِ مبتلا شده
با غمت آشنا شده
این دلِ مبتلا شده
با غمت آشنا شده
خون به دلِ خدا شده
جانِ پدر کجاستی
جانِ پدر کجاستی
پرده ی غم را بدرم
سوختی و شعله ورم
پرده ی غم را بدرم
سوختی و شعله ورم
حاصلِ خون جگرم
حاصلِ خون جگرم
جانِ پدر ،جانِ پدر
جانِ پدر کجاستی
مویه به سووشون کنم
مویه به سووشون کنم
داغِ تو را جنون کنم
داغ تو را جنون کنم
داغِ تو را جنون کنم
دیده ز اشک خون کنم
مویه به سووشون کنم
جانِ پدر کجاستی
جانِ پدر کجاستی
این دلِ مبتلا شده
با غمت آشنا شده
این دلِ مبتلا شده
با غمت آشنا شده
خون به دلِ خدا شده
متن ترانه هوای زمزمه هایت
کجاست بارشی از ابر مهر بار صدایت
که تشنه مانده دلم تشنه مانده دلم
در هوای زمزمه هایت
تهیست دستم اگر نه برای هدیه به عشقت
تهیست دستم اگر نه برای هدیه به عشقت
آخ چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت
به قصه تو هم امشب درون بستر سینه ام
هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت
هزار عاشق دیوانه در من است
که هرگز به هیچ بند و فسونی نمیکند رهایت
هزار عاشق دیوانه در من است
که هرگزبه هیچ بند و فسونی نمیکند نمیکند رهایت
هوای روی تو دارم نمیگذارد
مگر به کوی تو این ابر ها ببارد ام
چه باک اگر به دل بی غمان نبردند راه
غم شکسته دل آنم که میگُسارنم
غم شکسته دل آنم که میگُسارنم
متن ترانه چراغ
دوباره شب که میرسد
پُر از ستاره میشوم
دوباره واژه های خیس
پُر از ترانه میشود
پُر از ترانه میشود
دوباره باد میبرد مرا محلهی ستارگان
و لخته لخته آسمان به منزل فرشتگان
از کوچه های یک نگاه دوباره میرسم به ماه
ماهی میان دشت شب
ماهی میان دشت شب
اسیر پرده ای سیاه
تاریکی پرسه میزند
تاریکی پرسه میزند، حوالی چراغ ها
یادت، یادت به خانه میرود
از راه کوچه باغ ها...
دوباره شب که میرسد
پُر از ستاره میشوم
دوباره واژه های خیس
پُر از ترانه میشوم
پُر از ترانه میشوم
دوباره ماه میشوم
دوباره ماه میشوم
مهتاب اگر نشد نشد
خودم چراغ میشوم
خودم چراغ میشوم
دوباره شب ...
متن ترانه آتش سودا (بیات ترک)
🗣 Salar Aghili
🎵 Atash Soda
#SalarAghili
با خیالت شبی سر خوش به صبح آورم
شاید مگر یک نظر آید سحر در برم
با چشمان تر حیران در به در
می جویم نشان در هر رهگذر
آتش سودا به سرم
همچون صبا در سفرم
به شوق روی دلبرم
مگر بدنیا نگرم
هر دم به جستجو در راهم
جان را برای او میخواهم
بی او چه سازم جان را
چون سر کنم هجران را
اگر آن جلوه زیبا رو نبود
دل رسوای ما ناشکیبا نبود
متن ترانه حاصل زندگی (بیات ترک)
🗣 Salar Aghili
🎵 Haseleh Zendegi
#SalarAghili
یک دو روزی که دل ، در جهـان بی غـم است
قـــدر فرصت بــدان ، عمـــر شـــادی کم است
خنـــــده بــر لب اگـر ، لحظــه ای دل خوشــی
گــاهی از دســـت غـــــم ، نالـــه ای می کـشی
از غم ها در گــذر ، شــادی ها را نگـر
از غم ها در گــذر ، شــادی ها را نگــر
اگر که در این جهان فرصتی بهر هم دلان باشد
از این جهان بی گمان حاصل زندگی همان باشد
هر که در این رهگذار زمان یـار هم زبان دارد
بایـد غنیمت بداند که از خوش دلی نشــــان دارد
شـاید نبـاید در جهان ، ایـن یک دم شـادمان
بازیــچه ها باشـد نهـان در گردش آســـمان
بازیــچه ها باشـد نهـان در گردش آســـمان
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.