- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
من
متن ترانه ماهی و گربه
گوش کن اینم چیزی نیست
جز این چاره ای نیست/
گوش کن اینم میگذره/
خاطره شو باد می بره/
می رقصه می ریزه آخرین برگ از درخت/
می بنده می ره آخر از شهر تیره، بخت/
تنگ شیشه ای شکست/
ما اما دست روی دست/
آخرین ماهی هم مرد/
آخرین شاخه پژمرد/
باد ما را با خود خواهد برد/
یاد ما را در خود خواهد داشت/
آب ما را حل خواهد کرد/
شهر ما را بغل خواهد کرد/
گوش کن شاید شب چیزی گفت/
تاریکی شاید رازی داشت/
بعد از اینجا شاید باغی بود/
شهری شاید آوازی داشت/
می رقصه می ریزه آخرین برگ از درخت/
می بنده می ره آخر از شهر تیره، بخت/
تنگ شیشه ای شکست/
ما اما دست روی دست/
آخرین ماهی هم مرد/
آخرین شاخه پژمرد/
باد ما را با خود خواهد برد/
یاد ما را در خود خواهد داشت/
آب ما را حل خواهد کرد/
شهر ما را بغل خواهد کرد
متن ترانه خانه بردوش
می رقصد زندگی، در جام چشم تو/
سر زد صبح امید، از شام چشم تو/
من رام چشم تو/
همچون چشم تو خموشم چون سر گیسویت، خانه بر دوشم/
گر بماندم گاه گاهی، یاد من کن/
گاه گاهی با نگاهی، یاد من کن/
گر نماندم روزگاری، یاد من کن/
با دو چشم اشکباری، یاد من کن/
می رقصد زندگی، در جام چشم تو/
سر زد صبح امید، از شام چشم تو/
من رام چشم تو/
همچون چشم تو خموشم چون سر گیسویت، خانه بر دوشم/
گر بماندم گاه گاهی، یاد من کن/
گاه گاهی با نگاهی، یاد من کن/
گر نماندم روزگاری، یاد من کن/
با دو چشم اشکباری، یاد من کن/
می رقصد زندگی، در جام چشم تو/
سر زد صبح امید، از شام چشم تو/
من رام چشم تو/
همچون چشم تو خموشم چون سر گیسویت، خانه بر دوشم
متن ترانه سال تا سال
بیا آتش باش، بیا به جان من ریز/
داغم کن اعجازی کن این غروب پاییز/
بیا قصه شو، تو این شبای بی خواب/
خوابم کن آزادم کن از زنجیر مهتاب/
بیا نغمه شو، بیا ترانه سر کن/
بیا آواز شو، شوری دگر کن/
بیا باور کن امید باد و باران/
بیا پروانه شو، بالی بزن از بام تهران/
سال تا سال اگر بی عشق موندیم/
آوازایی هست که باید می خوندیم/
صبح تا شب اگه از پا می افتیم/
قصه هایی هست که باید می گفتیم/
بیا قصه شو، تو این شبای بی خواب/
بیا آزاد شو از این شهر بی تاب/
بیا خنده شو،رو خشکی خیابان/
بیا پروانه شو، بالی بزن از بام تهران
متن ترانه لیلی
دوباره هوای شهر، بی قراره/
ستاره؟... ستاره ای به شب نداره/
دوباره هوای شهر، بی قراره/
زمستون به روی شهر، موندگاره،لیلی/
لیلی، لیلی، امید شهر بی قراره/
لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره/
لیلی، لیلی، بگو آسمون بباره/
لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره، لیلی/
پرستوهای شادی پر گرفتند/
دل از آبادی ما برگرفتند/
به راه شهرهای آفتابی/
زمین سرد، پشت سرگرفتند/
لیلی، لیلی، امید شهر بی قراره/
لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره/
لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره/
لیلی، آخ لیلی، بگو آسمون بباره/
لیلی/
سحرگاهان که این دشت طلاپوش/
سراسر می شود آواز و آغوش/
به دامان چمن ای غنچه بنشین/
بهارم باش با لب های خاموش/
لیلی، لیلی، امید شهر بی قراره/
لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره/
لیلی، آخ لیلی، بگو آسمون بباره/
لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره، لیلی
متن ترانه شباهنگام
تو را من چشم در راهم /
تو را من چشم در راهم /
شباهنگام/
شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی/
و زان دلخستگانت راست /
و زان دلخستگانت راست /
اندوهی فراهم/
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم/
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم/
تو را من چشم در راهم شباهنگام/
شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی/
و زان دلخستگانت راست /
و زان دلخستگانت راست/
اندوهی فراهم/
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم/
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم
متن ترانه نیمی از ما
قصه هایم برای تو، بگذار توی باغچه ات/
شعرهایم برای تو، بگذار روی تاقچه ات/
دست هایم برای تو، بکار، سبز خواهد شد/
بال هایم برای تو، بگیر،پرواز خواهد کرد/
آوازهایم برای تو، بگذار توی موهایت/
رازهایم برای تو، ببند دور دست هایت/
دست هایم برای تو، بکار، سبز خواهد شد/
بال هایم برای تو، بگیر،پرواز خواهد کرد/
ما از دشت، لالایی هایش را خواندیم تا خوابمان نبرد/
از کویر، آوازهایش را خواندیم تا یادمان نبرد/
ما از جنوب، آتش ها ساختیم تا سردمان نشود/
از گل سرخ، نامش را بردیم تا پرنده های سپید به شهر روشن خورشید دوباره برگردند/
قصه هایم برای تو، بگذار توی باغچه ات/
شعرهایم برای تو، بگذار روی تاقچه ات/
اشک هایم برای تو، بخند، رام خواهد شد/
شوق هایم برای تو،بگیر، آرام خواهد شد/
ما از شهر، سیب هایش را چیدیم تا صبح سر برسد/
از کوچه، کبوترهایش را دیدیم تا شهر پر بکشد/
ما از شب، آوازها ساختیم تا ترسمان بریزد/
از سفر، یادش را بردیم تا پرنده های سپید به شهر نیلی آرام، دوباره برگردند/
نیمی از ما با طوفان میرفت/
نیمی از ما در شب جا می ماند/
نیمی از ما با باران می ریخت/
نیمی از ما از باران می خواند
متن ترانه اینجا شهر من نیست
سربازی سر بازی سرسره بازی، سربازی را کُشت/
گوسفندی سر بازی گرگم به هوا، گرگی را خورد/
دست هایی روی آسفالت خیابان ها جان می دادند/
بال هایی زیرِ سایه ی سرد تفنگی بی جان می مُرد/
Irgendwer hat wohl das ortseingangsschid vertauscht/
(یکی تابلوی اسم شهر رو عوض کرده)/
Das ist nicht mehr meine stadt, alles sieth hier so anders aus/
(اینجا دیگه شهر من نیست، همه چیز یه جور دیگه ست)/
Ich erkenne nichts wieder, dort drüben zum beispiel, das graue haus …/
(همه چی غریبه ست،اون روبرو، اون خونه رنگیه، حالا سیاه ست)/
Das war mal quietschbunt und jetzt tragen sie farben aus der stadt hinaus./
(دیگه شهر از رنگ خالی شده)/
Mir scheint als ob der himmel sich um ein-zwei meter verschoben hat/
(انگار آسمون دو متر بالاتر رفته)/
Alles runde ist eckig, jedes dreieck ein perfektes quadrat/
(گردی ها گوشه دار شدن و مثلث ها، مربع های ناب)/
Die menschen sind seltsam verformt, sie haben lautsprecher, statt ihrer ohren/
(آدما خیلی عوض شدن، جای گوش، بلندگو دارن)/
Und wenn sie raden fallen die wörter aus dem himmel ihren hals hinab/
(وقتی می خوان حرف بزنن، واژه ها از آسمون تو دهنشون می افته)/
برادرا! برادرا!.. حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست/
برادرا! برادرا!.. حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست/
برادرا! برادرا!../
Bruder, irgendwas läuft falsch hier, das ist nicht mehr meine stadt./
(برادرا! حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست)/
برادرا! برادرا!../
Irgendwar läuft falsch hier, das ist nicht mehr meine stadt./
(برادرا! حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست)
Irgendwer hat wohl das ortseingangsschid vertauscht/
(یکی تابلوی اسم شهر رو عوض کرده)/
Das ist nicht mehr meine stadt, alles sieth hier so anders aus/
(اینجا دیگه شهر من نیست، همه چیز یه جور دیگه ست)/
Ich erkenne nichts wieder, dort drüben zum beispiel, das graue haus/
(همه چی غریبه ست،اون روبرو، اون خونه رنگیه، حالا سیاه ست)/
Das war mal quietschbunt und jetzt tragen sie farben aus der stadt hinaus/
(دیگه شهر از رنگ خالی شده)/
سربازی سر بازی سرسره بازی، سربازی را کُشت/
گوسفندی سر بازی گرگم به هوا، گرگی را خورد/
برادرا! برادرا!../
Bruder, irgendwas läuft falsch hier, das ist nicht mehr meine stadt/
(برادرا! حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست)/
برادرا! برادرا!../
Irgendwar läuft falsch hier, das ist nicht mehr meine stadt./
(برادرا! حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست)/
برادرا! برادرا!.. حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست/
برادرا! برادرا!.. حتما اشتباهی شده، این شهر شهر من نیست...
متن ترانه تا صبح فردا
آبی ست، چیزی روشن در چشم هایت/
می روید باغی روشن از دست هایت/
من با اشک از چشمان تو می ریزم/
با باغ از دستانِ تو می رُویم/
چیزی تا صبح فردا نمانده/
ماییم و صد قصه ی نخوانده/
باید از شهرِ تیره بُگریزیم/
باید با قصه ها در آمیزیم/
من از دستِ غمت، من از دستِ غمت/
عزیزم چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!/
من از دستِ غمت، من از دستِ غمت/
عزیزم چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!/
هر پاییز از چشمانِ تو می ریزد/
هر بار شکلی دیگر برمی خیزد/
امروز هم چشمانِ تو چه طوفانی ست!/
این پاییز در شهرِ موی تو طولانی ست/
در تو هر قصه ای جان می گیرد/
در من یک رازِ دیگر می میرد/
باید از شهرِ تیره بُگریزیم/
باید با قصه ها در آمیزیم/
چه دشت هایی در راه است!/
چه شهرهایی در باران!/
چه باغ هایی خندانند و اشک هایی پنهان!/
من از دست غمت، من از دست غمت/
عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!/
آبی ست، چیزی روشن در چشم هایت/
می روید باغی روشن از دست هایت/
من با اشک از چشمان تو می ریزم/
با باغ از دستانِ تو می رُویم/
من از دست غمت، من از دست غمت/
عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!/
من از دست غمت، من از دست غمت/
عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!
متن ترانه شهر من بخند
شهر من از شمال با کوه ها می رقصد/
از جنوب با کولی ها/
شهر من از شمال با خاطره هایش می خوابد/
از جنوب با رویاها/
قصه ای ست این شهر/
رازهای سربسته ای ست هر بار/
روزها از خواب ها، بیدارها سرشار/
شب تا روز بیدار/
شهر من شهروندی پر از ماشین و سیمان است هر روز/
شهر منم هم عاشقی با چشم گریان است هر شب/
شهر من را مردمش حرف نشنیدند و پند/
شهر من را کودکی در چهارراهی کرده بند/
شهر من ... بخند!/
شهر من ... بخند!/
شهر من ... بخند!/
شهر من ... بخند!/
شهر من صد قصه از عشق پنهان کرده است/
شهر من صد شعر از درد بر جان کرده است/
شهر من را سوزِ ساز مردمانش برده هوش/
از دِلش آوازهای، عاشقان آید به گوش/
شهر من با شب حدیثِ راهِ پر خون می کند/
کوچه کوچه قصه های عشقِ مجنون می کند/
شهر من داستانِ قهرمان هایش به یادش مانده است/
شهر من آوازهایی بی صدا در سوگِ مردم خوانده است/
شهر من ... بخند!/
شهر من ... بخند!/
شهر من ... بخند!/
شهر من ... بخند!
متن ترانه آشوبم
تنها تویی تو که می تپی به نبض این رهایی
تو فارغ از وفور سایه هایی
باز آ که جز تو
جهان من حقیقتی ندارد
تو میروی که ابر غم ببارد
به سمت ماندنت راهی، نمی شوی چرا گاهی
ستاره هدیه کن به مشت پوچ شب ها
شمرده تر بگو با من ، حروف رفتنت تا من
بگیرم از دلت همه بهانه ها را
آشــــــــــــــــــــــــوبم، آرامشم توئی
به هر ترانه ای سر می کشم توئی
سحر اضافه کن به فهم آسمانم
آشــــــــــــــــــــــــوبم، آرامشم توئی
به هر ترانه ای سر می کشم توئی
بیا که بی تو من غم دو صد خزانم
بگذار ، بگویم
که از سراب این و آن بریدم
من از عطش ، ترانه آفریدم
به سمت ماندنت راهی، نمی شوی چرا گاهی
ستاره هدیه کن به مشت پوچ شب ها
شمرده تر بگو با من ، حروف رفتنت تا من
بگیرم از دلت همه بهانه ها را
آشــــــــــــــــــــــــوبم ، آرامشم توئی
به هر ترانه ای سر می کشم توئی
بیا که بی تو من غم دو صد خزانم
متن ترانه مرا به خاطرت نگه دار
باز امشب دل من غرق گله شد
بی تاب و بی رمق بی حوصله شد
دردا که دوری دردا
ای آرزوی فردا توبیا تو بیا
نداری خبر ز حال من نداری
که دل به جاده می سپاری
سحر ندارد این شب تار
مرا به خاطرت نگهدار
از من دیگر بصری در آینه نیست
پیدا کن تو مرا این فاصله چیست
ای معنی شعرِ ترِ من
پرواز جاری در پر من
تو بیا تو بیا
سرگردانم بر سرِ کویت
شب میبارد از سرِ مویت
نداری، خبر ز حال من نداری
که دل به جاده می سپاری
سحر ندارد این شب تار
مرا به خاطرت نگهدار
متن ترانه هندسه
هرگوشه ای از شورِ آواز من پیدا می شود قصیده ی تو
نورِ باورِ پرواز تا به ناکجا تابیده شد به جان ز دیده ی تو
طلوعِ نگاه شروعِ شراب از مُختصاتِ نامِ توست
ایمانِ من در حلقه ی هندسه ی اندامِ توست
نامت از ازل شکُفته بر لب
نقره می زند رُخِ تو بر شب
کاش این ماجرا به سرنیاید
شاهی بی گُمان به مَسند دل
نجوا می کنی امید ساحل
کاش این ماجرا به سر نیاید
ببار ای ابرِ مِی اندود من مستانه ام کن
بسوز اندیشه را از بیخ و بُن دیوانه ام کن
چو رودی بر روانم شو روان ای دولتِ شعر
بکَن تن را ز من من را ز جان جانانه ام کن
متن ترانه باران تویی
از آسمانم ماتم ببارد
هراس بی تو ماندنم ادامه دارد
نمی نویسم ترانه بی تو
چگونه پر کشد خیال واژه بی تو
به لب رسیده جان کجایی کجایی
که برده طاقتم جدایی
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که در ره تو من
نفس بریده در گزارم
مگر ندانی چو از تو دورم
بی راهه ای خموش و تار
بی عبورم
نمی توانم دگر بگویم
که من اسیر این خزان تو به تویم
به لب رسیده جان کجایی کجایی
رهی نمانده تا رهایی
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که در ره تو من
نفس بریده در گزارم
باران تویی به خاک من بزن
بازآ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
متن ترانه زن دیوانه
با توام پنجره هان رونقِ این خانه چه شد
آن زنِ دیوانه که رفت آن مردکِ دیوانه چه شد
از مرد شب آواره بگو بگو خورشید شبش کجاست
از تسـبیحِ عاشقانه ها بگو دانه به دانه چه شد
آه خواب آلودگی بی تو در چشمِ عاشق نیاید
تنها ماندم کسی جز تو شاید نشاید که آید
پیدا شو شعله کن جانِ پروانه را
عمرِ دیوانه دیری نپاید
کجا می روی کمی بمان عشق
زمینم نزن از آسمان عشق
بیا به باران تکیه کن قدم قدم این پرسه را
بیا بگیر از چهره ام غم و شب و تب هر سه را
مرا به طوفان داده ای خودت کجایی
متن ترانه کلاغ
هوا آن سوی چشمانم بارانیست
سکوتم تحفه رنجی پنهانیست
به شب آغشته می ماند خورشیدم
فراز تپه ای ماهی پیدا نیـست
صدایی از درون با من می گوید
شروعِ فصلِ بی رحم تنهاییست
پـر می زند بر بامم سیاهِ کلاغ و شب
به ویرانه ها می مانم خانه بی چراغ و تب
می سوزدم می کوبد به در دست سرد باد
جز رفتنت تصویری نمی آورم بـه یـاد
هوا آن سوی چشمانم بارانیست
سکوتم تحفه رنجی پنهانیست
هوا را پنجه می سایم، می بینی
نفس اطرافِ دستانم پیدا نیست
متن ترانه عاشقانه تنهاست
با تو رسیده ام به شبی ابدی
آه تو کوچه کوچه مرا بلدی
من به جز آبیِ نگاهت آسمانی نمی شناسم
تا تو سرگرم روزگاری از نفس بی تو می هراسم
رد شو از قاب لحظه هایم دیده شو عاشقانه تنهاست
رهسپارم به سویت اما جاده لبریز سوز سرماست
مرا باور کنی یا نه تویی پایانِ ویرانی
چه غمگینانه آزادی از آن عهدی که می دانی
با تو رسیده ام به شبی ابدی
آه تو تار و پود مرا بلدی
آه نمی رود ز یادم تمام خاطراتی که عاشقانه سر شد
متن ترانه حرفی بزن
حرفی بزن تو ای درد آشنا
می شکنی چرا قلب مرا
منی که عمری پا به پای تو دویده ام وای
منی که جز عشقت ، گلی دگر نچیده ام وای
ندارم بُغضی از تقدیر
از این دورانِ دور و دیر
خدا می داند
سپردم هرچه هست هستی
به دستت ای میِ مستی
خدا می داند
متن ترانه خوشا به من
خوشا به من که دستِ تو پرواز هدیه می کند
خوشا به تو که عاشقت صد بارگریه می کند
خوشا که قامتم رِسَد به میوه ی خیال تو
رسیده ای نچینمت منم حریفِ کالِ تو
می نوشم از چشمانِ تو
جُرعه به جُرعه شعرِ نو
حافظه ی دستانِ من
پـر شده از دامانِ تو
متن ترانه شبیه یک مرداب
چه می بینی بگو با من چقدر راه مانده تا جاده
به شیب شب سرازیرم عطش می زاید این باده
دریـغـا از عشـق درایـن شــامِ شـوم
که کوچه می گرید ستاره ها مغموم
ترانه بی رونق به کنجِ غم محکوم
ای داد و ای فریاد از این شب بی خواب
که غُصّه می پاشـد به خلوتم مهتاب
منم سُکونی گس شـبیهِ یک مرداب
نمی دانم چـه شـد دسـتم رها کردی
نمی دانی به کارِ دل چه ها کردی
متن ترانه در حسرت ماه
سـربذار روی شـونه هام
تا بگم آروم از غُصّه هام
تا بگم چی اومد به سـرم
رفت چرا نازنیـن دلبــرم
عیش وشراب ومستی کارِ ما بود
عشق وخدا وهستی یارِ ما بود
اما شد رنگِ زمستون نو بهارِ ما
بَزمِ مهر وجنون در دل به پا بود
سینه لبریز ازشور ازوفا بود
اما غم آمد به قلبم ای خدا چرا
سوختم سوختم من از غم
دلِ او پیِ یارِ دیگری بود
که عمرِ رویای من به سررسید
باختم باختم من به او
همه ی عمرِ دلدادگی رو
که غربت به خانه ام سرک کشید
خسته ام از دست روزگار
آسمان تو هم با من ببار
چشم من مونده خیره به راه
من شبم در حسرتِ ماه
عیش وشراب ومستی کارِ ما بود
عشق وخدا وهستی یارِ ما بود
اما شد رنگِ زمستون نو بهارِ ما
بَزمِ مهر وجنون در دل به پا بود
سینه لبریز ازشور ازوفا بود
اما غم آمد به قلبم ای خدا چرا
متن ترانه قطار
جاری شو سپردمت به جاده های رها
به عمـقِ باران به روحِ آینه ها
مائیـم و صراحتِ کهنه تازه شدن
بـبین به چشمت زوالِ خاطره را
من و این بی زبانی
به راهیم بی نشانی
فرضم کن ستاره ای بر بام ترانه گفتن
فرضم کن جوانه ای بیزار از خزان خفتن
کاش جا نماند از قطارش آرزویت
کاش پـا بگیرد راه و رفتن روبرویت
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.