0 از 5 (از مجموع 0 امتیاز)
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
جاده
توسط امین
0 دنبال کننده81 آهنگ (03:25:43)
#عنوان
30
یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشه ای خفته...
01:30
32
غافلی را شنیدم که خانه ی رعیب خراب کردی تا خزانه ی سلطان آباد کند...
02:30
34
صاحب دلی را گفتند: بدین خوبی که خورشید است، نشنیده ایم که...
01:59
35
بازرگانی را شنیدم که صدوپنجاه شتر بار داشت و چهل بنده ی خدمتکار...
02:44
36
یکی از صاحب دلان زورآزمایی را دید که به هم برآمده و کف بر دماغ انداخته...
01:53
37
ظالمی را حکایت کنند که هیزم رنجوران خریدی به حیف و به توانگران دادی گران...
02:22
39
موسی علیه السلام فقیری را دید از برهنگی به ریگ اندر شده...
02:25
40
با جمعی از دانشمندان در مسجد جامع دمشق بحث همی کردیم که...
03:21
43
ده آدمی بر سفره ای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم به سر نبرند...
01:01
44
سالی از بلخ بامیان ام سفر بود و راه از حرامیان پر خطر بود...
02:52
46
اعرابی را دیدم در حلقه ی گوهریان بصره که حکایت همی کرد...
01:49
47
آوردند که حاکمی عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود...
01:22
50
اعرابی را دیدم در حلقه ی گوهریان بصره که حکایت همی کرد...
01:08
52
گروهی از حکما به حضور حضرت کسری به مصلحتی سخن همی گفتند...
01:36
54
حاتم طایی را گفتند: از خود بزرگ همت تر در جهان دیده ای...
01:15
56
مال از بهر آسایش عمر است، نه عمر از بهر گرد کردن مال...
01:12
57
مالداری را شنیدم که به بخل چنان معروف بود که حاتم طایی در کرم...
02:49
61
نوجوانی را دیدم که عقل و کیاستی و فهم و فراستی زایدالوصف داشت...
01:48
62
هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده...
01:10
66
پارسا زاده ای را نعمت بی کران از ترکه ی عمان به دست افتاد...
02:58
67
پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان به فساد من گواهی داده است...
00:48
68
روزی به غرور جوانی سخت رانده و شبانگه به پای کریوه ای سست مانده بودم...
01:25
69
پیاده ای سر و پا برهنه با کاروان حجاز از کوفه به در آمد و همراه ما شد...
01:37
71
شخصی مهمان پادشاه بود. چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که عادت او بود...
01:31
72
توانگر زاده ای را دیدم بر سر گور پدر نشسته و با مسکین بچه ای مناظره در پیوسته...
01:27
73
وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم، دل آزرده به کنجی نشست...
01:10
74
یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز...
01:37
75
یکی از بزرگان گفت پارسایی را: چه گویی در حق فلان عابد...
01:12
76
یکی از حکما پسر را نهی همی کرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند...
01:01
77
یکی از حکما را شنیدم که می گفت: هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است مگر...
01:02
79
یکی از ملوک عرب رنجور بود در حالت پیری و امید زندگانی قطع کرده...
01:23
80
یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید: از عادت ها کدام فاضل تر است...
00:48
81
یکی از ملوک خراسان، محمود سبکتکین را به خواب چنان دید که...
03:42
0 از 5 (از مجموع 0 امتیاز)
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
در همین سبک
نظرات
شما اولین نظر را بنویسید.
ورود / ثبت نام