به نام تو

متن ترانه به نام تو

من به نام تو نامه میشوم
این ترانه را شبی به دل عاشقم بخوان
راه کوچه ها در حصار سرد
زنده میشود خیال تو بر رهگذارِ درد
چرا ساز کهنه هوای دوباره رسیدن به دستامو داره
دل از وقت رفتن ز یادت به این قصه ی غم امیدی نداره
تو اما یه بارم نگفتی دلم غصه داره، شب و روز
شده خیره چشمم به جایی که ساعت نداره
هی درد دوری ای دلم، تا کی صبوری ای دلم
آتش به جانم زدی، ای دل بیقراره ای دلم
از کوه و صحرا ناله ی مجنون و بشنو
آه خدا و نامه ی محزون و بشنو
انگار که هر روز خدا میخواد بخونم
تو رو تو شبا یه ستاره بدونم
ای بی وفا یار بگو
هستی و نیستی چرا میخوام بدونم
اگه تو بخوای میرم و نمی مونم
ای عاشق سرد بگو
ای همدم درد بگو
از درد این مرد بگو
من دل سپردم به تو
میخوام که باشی هنوز
میخوام که باشی