- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
بینوا
متن ترانه بخش 2
چه دانستم که این سودا، مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قُلزم پرخون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چُنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بیچون
چه دانمهای بسیار است، لیکن من نمیدانم
که خوردم از دهان بندی در این دریا کفی افیون
متن ترانه چهارمضراب دشتی «سهنوازی»
🗣 Homayoun Shajarian
🎵 Atashe Javedan (Tasnif)
#HomayounShajarian
آواز: همایون شجریان
چکامه: پژمان بختیاری
آتشی در سینه دارم جاودانی
عمر من مرگیست نامش زندگانی
رحمتی کن کز غمت جان میسپارم
بیش از این من طاقت هجران ندارم
کی نهی بر سرم پای ای پری از وفاداری
شد تمام اشک من بس در غمت کردهام زاری
نوگلی زیبا بود حسن و جوانی
عطر آن گل رحمت است و مهربانی
ناپسندیده بود دل شکستن
رشتهی الفت و یاری گسستن
کی کنی ای پری، ترک ستمگری
میفکنی نظری آخر به چشم ژالهبارم
گر چه ناز دلبران دل تازه دارد
ناز هم بر دل من اندازه دارد
هیچگه ترحمی نمیکنی بر حال زارم
جز دمی که بگذرد که بگذرد از چاره کارم
دانمت که بر سرم گذر کنی به رحمت اما
آن زمان که برکشد گیاه غم سر از مزارم
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.