- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
1403-1
متن ترانه زن دیوانه
با توام پنجره هان رونقِ این خانه چه شد
آن زنِ دیوانه که رفت آن مردکِ دیوانه چه شد
از مرد شب آواره بگو بگو خورشید شبش کجاست
از تسـبیحِ عاشقانه ها بگو دانه به دانه چه شد
آه خواب آلودگی بی تو در چشمِ عاشق نیاید
تنها ماندم کسی جز تو شاید نشاید که آید
پیدا شو شعله کن جانِ پروانه را
عمرِ دیوانه دیری نپاید
کجا می روی کمی بمان عشق
زمینم نزن از آسمان عشق
بیا به باران تکیه کن قدم قدم این پرسه را
بیا بگیر از چهره ام غم و شب و تب هر سه را
مرا به طوفان داده ای خودت کجایی
متن ترانه گله کن
گله کن یار شکیبا
زن زیبا گله کن
گله کن ای گل تا
لاله فریبا گله کن
گله کن شکوه ی جا مانده
از آن سینه بران
گله کن آن دل رنجیده تویی گله کن
روز و شبی میگذرد در دل تو در دل من
خاطره ای مانده و بس از نگهت از تب من
از آتش عاشق تن خاطره ای مانده و بس
گله کن یار شکیبا زن زیبا گله کن
گله کن ای گل تا لاله فریبا گله کن
گله کن شکوه ی جا مانده از آن سینه بران
گله کن آن دل رنجیده تویی ... گله کن
کنار نبضم شبی سحر کن دو چشم غرق در غم و بهانه تر کن
از اشتباه مرد عاشقت گذر کن
کنار نبضم شبی سحر کن دو چشم غرق در غم و بهانه تر کن
غم گذشته را بسوز و بی اثر کن
گله کن یار شکیبا زن زیبا گله کن
گله کن ای گل تا لاله فریبا گله کن
گله کن شکوه ی جا مانده از آن سینه بران
گله کن آن دل رنجیده تویی ... گله کن
متن ترانه هندسه
هرگوشه ای از شورِ آواز من پیدا می شود قصیده ی تو
نورِ باورِ پرواز تا به ناکجا تابیده شد به جان ز دیده ی تو
طلوعِ نگاه شروعِ شراب از مُختصاتِ نامِ توست
ایمانِ من در حلقه ی هندسه ی اندامِ توست
نامت از ازل شکُفته بر لب
نقره می زند رُخِ تو بر شب
کاش این ماجرا به سرنیاید
شاهی بی گُمان به مَسند دل
نجوا می کنی امید ساحل
کاش این ماجرا به سر نیاید
ببار ای ابرِ مِی اندود من مستانه ام کن
بسوز اندیشه را از بیخ و بُن دیوانه ام کن
چو رودی بر روانم شو روان ای دولتِ شعر
بکَن تن را ز من من را ز جان جانانه ام کن
متن ترانه جهان لاغر
بخواب روی دست من
جهان لاغرِ منو
کمی نگاه کن نرو
بخند و روزگارمو
دوباره مثل چشمهات
شب سیاه کن نرو
به هر مسافری که جز
من از لب تو سهم داشت
بگو جهان جدید نیست
بگو فقط گناه داشت
اگر به من نمیرسید
و این زمان مدید نیست
بریز روی شانهام
کمی ستاره از سرت
کمی پرنده از دلت
مگر به یُمن این ضریح
شفا بگیرد این مریض
دوباره در مقابلت
و شکر ای هوایِ بس
و شکر ای تن شریف
در این زمانهی عجیب
که هر چه عشق بیثمر
و عاشقان مثل من
غریب پشت هم غریب
من آب از سرم گذشت
غریق را نظاره کن
بیا کمی گناه کن
بیا ببر سر مرا
و حالِ این شکسته را
دوباره رو به راه کن
بریز روی شانهام
کمی ستاره از سرت
کمی پرنده از دلت
مگر به یُمن این ضریح
شفا بگیرد این مریض
دوباره در مقابلت
متن ترانه شهر خاموش
دور حصار این شهر,یه خط تیره تا آسمون رفته!
دیگه روزای روشن،از اینجا پَر کشیدن،مارو یادشون رفته
عذاب این حال میکوبد به سینه ام چو آهی
اما در این ویرانه هم،سر میکشم به هر نشانه ای...
از آفتاب میخوانم،گرچه از پیش چَشم ام رفت
مرا باقیست خیالش،گرچه از پیش چَشم ام رفت.
نای رفتنی ندارم،چون شهر من همین ترانه ست...
که خاموش و سر به زیر مانده،
میخوانمش دوباره تا مرز آخرین نفس.
از آفتاب میخوانم،گرچه از پیش چشم ام رفت،
مرا باقیست خیالش،گرچه از پیش چشم ام رفت...
متن ترانه قاصدک
مث یه خاطره وقتی که مرورم نکنی میمیرم
مث یه قاصدکم مشتتو که وا کنی از دست میرم
نمیدونم آخه بی معرف من تو چی کم داشتی
لااقل دوتا دونه خاطره ی خوب که ازم داشتی
بگو چرا چی شد یه شب زدی زیر آرامشم
یه جوری تو رفتی نذاشتی واسه جدایی آماده شم
میگی بری آروم میشم رسیده بهم آمارشم
نمیدونی بی رحمه آخه دلتنگیای آخر شب
بگو چرا چی شد یه شب زدی زیر آرامشم
یه جوری تو رفتی نذاشتی واسه جدایی آماده شم
میگی بری آروم میشم رسیده بهم آمارشم
نمیدونی بی رحمه آخه دلتنگیای آخر شب
دلم میگه بیام پیشت عقل من هی مانع میشه
طفلکی این دلم که مثل بچه ها قانع نمیشه
دلمو باز با خنده هات از تو سینم بکن ببر
نشونم حرف پشت سرت هر شبت نگذره یه وقت
بگو چرا چی شد یه شب زدی زیر آرامشم
یه جوری تو رفتی نذاشتی واسه جدایی آماده شم
میگی بری آروم میشم رسیده بهم آمارشم
نمیدونی بی رحمه آخه دلتنگیای آخر شب
بگو چرا چی شد یه شب زدی زیر آرامشم
یه جوری تو رفتی نذاشتی واسه جدایی آماده شم
میگی بری آروم میشم رسیده بهم آمارشم
نمیدونی بی رحمه آخه دلتنگیای آخر شب
متن ترانه قاصدک
دوری و من تهِ عشقِ تو غرقم
نورِ نگاهِ تو رفت تهِ قلبم
برگرد برگرد برگرد واسه همیشه
دوری و من تهِ عشقِ تو غرقم
تیز نگاهِ تو رفت تهِ قلبم
برگرد برگرد برگرد واسه همیشه
بی تو نمیشه
وسطِ تاریکی اومدی مثِ نور
مثِ عکسِ ماه روی آبی ولی دور میشی
من زیرِ آسمونِ شب تا بزنه و تو بکنی عبور
آخه تو مثلِ بهاری که تمومی نداره
مگه میشه دلم تو رو تنها بذاره
میشم یه شمع که سوخت و سرپا نموند
چون همیشه عاشقِ یه پروانه بود
پَر زد از اول قلبم
چون تو همونی که بدونِ تو زردم
سبزم مثلِ غرورِ یه درخت و
نمیذارم کسی بگیرتت از من
وقتی نگاهِ تو بهم زل زد
یه دریا عشقو توو دلم پُر کرد
یکی توو قلبم واست پُل زد
دلم به جزیره ی دلت پُل زد
شبای تیره دیگه با تو رد شد و رفت
تابستون اومد و با تو رفت دیگه برف
سخت نیست دیگه با تو زندگی
دارندگی و برازندگی
پَر زد از اول قلبم
چون تو همونی که بدونِ تو زردم
سبزم مثلِ غرورِ یه درخت و
نمیذارم کسی بگیرتت از من
پَر زد از اول قلبم
چون تو همونی که بدونِ تو زردم
سبزم مثلِ غرورِ یه درخت و
نمیذارم کسی بگیرتت از من
متن ترانه از تو گفتم (ورژن پیانو)
از تو گفتم سر به دامان خیابانی که در آن خانه داری
از تو گفتم از همین عطری که آغوش من جا میگذاری
هرچه در گوش زمین و آسمان گفتم نشد
من مگو های دلم را با جهان گفتم نشد
از دل جا مانده در آوار تنهایی نگفتم از تو گفتم
از تو خواندم از شب بالا بلند گیسوانت
عاشقانه گریه کردم تن به تن با خاطرات نگاهانت بی بهانه
از تو دور و بی تو نزدیکم به پایانی که دیگر گفتی نیست
جز برای گم شدن در یاد تو این قصه از سر گفتنی نیست
از تو در من مانده رویایی که هر شب تا جنونم میکشاند
حافظانه عطر گیسویت که میرقصد به شعرم مینشانم
هر کجایی دل به موج و موج دریای نگاهت میسپارم
آرزویی جز شکستن در تلاطم های آغوشت ندارم بی قرارم
از تو خواندم از شب بالا بلند گیسوانت
عاشقانه گریه کردم تن به تن با خاطرات نگاهانت بی بهانه
از تو دور و بی تو نزدیکم به پایانی که دیگر گفتی نیست
جز برای گم شدن در یاد تو این قصه از سر گفتنی نیست
متن ترانه کلاغ
هوا آن سوی چشمانم بارانیست
سکوتم تحفه رنجی پنهانیست
به شب آغشته می ماند خورشیدم
فراز تپه ای ماهی پیدا نیـست
صدایی از درون با من می گوید
شروعِ فصلِ بی رحم تنهاییست
پـر می زند بر بامم سیاهِ کلاغ و شب
به ویرانه ها می مانم خانه بی چراغ و تب
می سوزدم می کوبد به در دست سرد باد
جز رفتنت تصویری نمی آورم بـه یـاد
هوا آن سوی چشمانم بارانیست
سکوتم تحفه رنجی پنهانیست
هوا را پنجه می سایم، می بینی
نفس اطرافِ دستانم پیدا نیست
متن ترانه چه کنم
چه کنم چه کنم چه کنم بی تو من در این شب بارانی
چه بگویم چه بگویم من تمام مرا تو میدانی
باران چه قطره قطره میکشی آرام
چه کنم چه کنم چه کنم میان این نرسیدنها
تو خودت بگو چه باید کرد با غم تو را ندیدنها
باران چه قطره قطره میکشی آرام
صداییست در این کوچه ی دلتنگی
نگاهم کن من که تسلیمت شدم با که میجنگی
بعد از تو حسرت به دل ماندم برای دیدنت
رفته ای اما تو را هر جای شهر میبینمت
بعد از تو این آسمان هرگز آبی نشد
شب به شب باریدم اما این دلم خالی نشد
درد دلتنگی مگر یک لحظه عادت میشود
با خبر باشم خیالم از تو راحت میشود
بعد از تو این آسمان هرگز آبی نشد
شب به شب باریدم اما این دلم خالی نشد
چه کنم چه کنم چه کنم با غمی که بسته بالم را
تو که هر خاطره ات هر شب میکشد به گریه حالم را
چه کنم چه کنم چه کنم من تو که هیچ عین خیالت نیست
بعد از تو حسرت به دل ماندم برای دیدنت
رفته ای اما تو را هر جای شهر میبینمت
بعد از تو این آسمان هرگز آبی نشد
شب به شب باریدم اما این دلم خالی نشد
درد دلتنگی مگر یک لحظه عادت میشود
با خبر باشم خیالم از تو راحت میشود
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.