0 از 5 (از مجموع 0 امتیاز)
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
خسرو شکیبایی۲
توسط alireza Patrick
2 دنبال کننده80 آهنگ (02:11:46)
#عنوان
2
ده آدمی بر سفره ای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم به سر نبرند...
01:01
3
سالی از بلخ بامیان ام سفر بود و راه از حرامیان پر خطر بود...
02:52
5
اعرابی را دیدم در حلقه ی گوهریان بصره که حکایت همی کرد...
01:49
6
آوردند که حاکمی عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود...
01:22
9
اعرابی را دیدم در حلقه ی گوهریان بصره که حکایت همی کرد...
01:08
11
گروهی از حکما به حضور حضرت کسری به مصلحتی سخن همی گفتند...
01:36
13
حاتم طایی را گفتند: از خود بزرگ همت تر در جهان دیده ای...
01:15
15
مال از بهر آسایش عمر است، نه عمر از بهر گرد کردن مال...
01:12
16
مالداری را شنیدم که به بخل چنان معروف بود که حاتم طایی در کرم...
02:49
20
نوجوانی را دیدم که عقل و کیاستی و فهم و فراستی زایدالوصف داشت...
01:48
21
هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده...
01:10
25
پارسا زاده ای را نعمت بی کران از ترکه ی عمان به دست افتاد...
02:58
26
پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان به فساد من گواهی داده است...
00:48
27
روزی به غرور جوانی سخت رانده و شبانگه به پای کریوه ای سست مانده بودم...
01:25
28
پیاده ای سر و پا برهنه با کاروان حجاز از کوفه به در آمد و همراه ما شد...
01:37
30
شخصی مهمان پادشاه بود. چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که عادت او بود...
01:31
31
توانگر زاده ای را دیدم بر سر گور پدر نشسته و با مسکین بچه ای مناظره در پیوسته...
01:27
32
وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم، دل آزرده به کنجی نشست...
01:10
33
یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز...
01:37
34
یکی از بزرگان گفت پارسایی را: چه گویی در حق فلان عابد...
01:12
35
یکی از حکما پسر را نهی همی کرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند...
01:01
36
یکی از حکما را شنیدم که می گفت: هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است مگر...
01:02
38
یکی از ملوک عرب رنجور بود در حالت پیری و امید زندگانی قطع کرده...
01:23
39
یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید: از عادت ها کدام فاضل تر است...
00:48
40
یکی از ملوک خراسان، محمود سبکتکین را به خواب چنان دید که...
03:42
42
ده آدمی بر سفره ای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم به سر نبرند...
01:01
43
سالی از بلخ بامیان ام سفر بود و راه از حرامیان پر خطر بود...
02:52
45
اعرابی را دیدم در حلقه ی گوهریان بصره که حکایت همی کرد...
01:49
46
آوردند که حاکمی عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود...
01:22
49
اعرابی را دیدم در حلقه ی گوهریان بصره که حکایت همی کرد...
01:08
51
گروهی از حکما به حضور حضرت کسری به مصلحتی سخن همی گفتند...
01:36
53
حاتم طایی را گفتند: از خود بزرگ همت تر در جهان دیده ای...
01:15
55
مال از بهر آسایش عمر است، نه عمر از بهر گرد کردن مال...
01:12
56
مالداری را شنیدم که به بخل چنان معروف بود که حاتم طایی در کرم...
02:49
60
نوجوانی را دیدم که عقل و کیاستی و فهم و فراستی زایدالوصف داشت...
01:48
61
هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده...
01:10
65
پارسا زاده ای را نعمت بی کران از ترکه ی عمان به دست افتاد...
02:58
66
پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان به فساد من گواهی داده است...
00:48
67
روزی به غرور جوانی سخت رانده و شبانگه به پای کریوه ای سست مانده بودم...
01:25
68
پیاده ای سر و پا برهنه با کاروان حجاز از کوفه به در آمد و همراه ما شد...
01:37
70
شخصی مهمان پادشاه بود. چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که عادت او بود...
01:31
71
توانگر زاده ای را دیدم بر سر گور پدر نشسته و با مسکین بچه ای مناظره در پیوسته...
01:27
72
وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم، دل آزرده به کنجی نشست...
01:10
73
یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز...
01:37
74
یکی از بزرگان گفت پارسایی را: چه گویی در حق فلان عابد...
01:12
75
یکی از حکما پسر را نهی همی کرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند...
01:01
76
یکی از حکما را شنیدم که می گفت: هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است مگر...
01:02
78
یکی از ملوک عرب رنجور بود در حالت پیری و امید زندگانی قطع کرده...
01:23
79
یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید: از عادت ها کدام فاضل تر است...
00:48
80
یکی از ملوک خراسان، محمود سبکتکین را به خواب چنان دید که...
03:42
0 از 5 (از مجموع 0 امتیاز)
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
در همین سبک
نظرات
شما اولین نظر را بنویسید.
ورود / ثبت نام