

- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
زند وکیل
متن ترانه صنم
دلبر جان ای صنم
دُرِّ گران ای صنم
رفتنت از جان برد
تاب و توان ای صنم
تاب و توان ای صنم
ای مه شیرین صنم
دلبر دیرین صنم
مِی بده امشب از آن
دست بلورین صنم
دست بلورین صنم
شده ام حیران حیران
تو بیا در جان درمان صنم
گل رَخشانی جانی تو بیا
لعل درخشان صنم
زده ام دل دل
نشدم واصل واصل به تو
دل و دلدارم یارم
که گرفتارم نگارم به تو
دلبر جان ای صنم
دُرِّ گران ای صنم
رفتنت از جان برد
تاب و توان ای صنم
تاب و توان ای صنم
ای مه شیرین صنم
دلبر دیرین صنم
مِی بده امشب از آن
دست بلورین صنم
دست بلورین صنم
دلبر جان ای صنم
دُرِّ گران ای صنم
به کجا میبری
دل و جان ای پری
دل شیدا دل رسوا
به کجا؟ ای پری
تو که پیدا شدی صنما ناگهان
به شب تار من
چو مَه آسمان
دلبر جان ای صنم
دُر گران ای صنم
رفتنت از جان برد
تاب و توان ای صنم
تاب و توان ای صنم
ای مه شیرین صنم
دلبر دیرین صنم
می بده امشب از آن
دست بلورین صنم
دست بلورین صنم
دلبر جان ای صنم
دُر گران ای صنم
متن ترانه دلواپسی
وقتی مرورت می کنم صدبار عاشق می شوم
حتی برای مرگ هم با تو موافق می شوم
دلتنگی شب های من ! در من طلوعی تازه ای
پیراهن عشقی که بر تنهایی ام اندازه ای
دلواپسی های مرا از من بگیر ای عشق
دیوانگی های مرا گردن بگیر ای عشق
من از دلم دیوانگی را پس نمی گیرم
از چشم هایت زندگی را پس نمی گیرم
در آرزویم رد چشمان تو پیدا می شود
وقتی نباشی زندگی روز مبادا می شود
در آتش چشمان تو خاموش کردم خویش را
در انتظار بودنت آغوش کردم خویش را
دلواپسی های مرا از من بگیر ای عشق
دیوانگی های مرا گردن بگیر ای عشق
من از دلم دیوانگی را پس نمی گیرم
از چشم هایت زندگی را پس نمی گیرم
متن ترانه قرار من
بگو به لحظه های رفته
که بی هوا دلم گرفته
از این دقیقه های دق مرگ
از این هوایِ غم گرفته
به جانِ من که جان ندارم
بگو به خاطرِ تو مُرده
که خون من به پایِ عشق است
که قلب من گلوله خورده
ای قرارِ من، حالِ بد روزگار من
نبودی انتظار من، به خاطرِ تو بود
ای هوایِ من، بهانه ی گریه های من
فقط بدان غصه های من، به خاطر تو بود
چگونه دست از عشق بردارم و
تو را به دیگری و بسپارم
که تا ابد به درد دوری ات دچارم
من ابر بی توام، میبارم و
سری به شانه یِ دیوارم و
تو میکُشی مرا ولی، ادامه دارم
ای قرارِ من، حالِ بد روزگار من
نبودی انتظار من، به خاطرِ تو بود
ای هوایِ من، بهانه ی گریه های من
فقط بدان غصه های من، به خاطر تو بود
ای قرارِ من، حالِ بد روزگار من
نبودی انتظار من، به خاطرِ تو بود
ای هوایِ من، بهانه ی گریه های من
فقط بدان غصه های من، به خاطر تو بود
متن ترانه زیباترین رویا
از بس که عمری خوردهام بغض گلویم را
دریادلم حالا! ببند ای عشق، جویم را
بیپرده با من باش! این مردم نمیدانند
تنها حجابت فاش کرده موبهمویم را
این چندقطره اشکِ تو عشق است یا بازی؟!
که میبرد این چندقطره آبرویم را!
من صحبتم با زندگی جز عشق چیزی نیست
چون خواندهام دستِ حریفِ روبهرویم را
زیباترین رویایی
حتا در این تنهایی
من اینهمه زیبایی
هرگز ندیدم
شبیه کوه دردم
هر شب صدایت کردم
تا به خودم برگردم
تو را شنیدم
در سینهات یک راز پنهان است وُ میخواهم
پایان دهم امشب عذاب جستجویم را
در سینهام یک آرزو دارم نمیگویم
شاید خودت پیدا کنی آن آرزویم را
زیباترین رویایی
حتا در این تنهایی
من اینهمه زیبایی
هرگز ندیدم
شبیه کوه دردم
هر شب صدایت کردم
تا به خودم برگردم
تو را شنیدم
متن ترانه بر باد رفته
بهشتم گم شده بر باد رفته
صدام کن اسم من از یاد رفته
صدام کن بی صدات از دست میرم
نذار از ترس تنهایی بمیرم
دلم آواز کولی وار میخواد
دلم آغوش گندم زار میخواد
من از دلبستگی ها زخم خوردم
دلم یه عشق بی آزار میخواد
خواب دیدم آسمون از چشم ماه افتاده بود
خون من از گوشه ی چشم تو راه افتاده بود
خواب دیدم سایه ای بودم که همراهی نداشت
توی خوابم یه فرشته بال هاشو جا گذاشت
چه حالی داره حس پر کشیدن
یه دریا رو یه جرعه سر کشیدن
با چشم بسته آدم ها رو دیدن
به تو قبل از دوراهی ها رسیدن
چه بد حالیه حس بی پناهی
زمین افتادن از بی تکیه گاهی
تصور کردن های اشتباهی
رسیدن از سیاهی به سیاهی
خواب دیدم آسمون از چشم ماه افتاده بود
خون من از گوشه ی چشم تو راه افتاده بود
خواب دیدم سایه ای بودم که همراهی نداشت
توی خوابم یه فرشته بال هاشو جا گذاشت
متن ترانه راز
ﻣﺮا رازﻳﺴﺖ اﻧﺪر دل ﺑﻪ ﺧﻮن دل ﭘﺮورده
ﻣﺮا رازﻳﺴﺖ اﻧﺪر دل ﺑﻪ ﺧﻮن دل ﭘﺮورده
وﻟﻴﻜﻦ ﺑﺎ ﻛﻪ ﮔﻮﻳﻢ راز ﭼﻮن ﻣﺤﺮم ﻧﻤﻴﺒﻴﻨﻢ
وﻟﻴﻜﻦ ﺑﺎ ﻛﻪ ﮔﻮﻳﻢ راز ﭼﻮن ﻣﺤﺮم ﻧﻤﻴﺒﻴﻨﻢ
ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﺑﺎ درد ﭼﻮن درﻣﺎن ﻧﻤﻰ ﻳﺎﺑﻢ
ﺗﺤﻤﻞ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﺑﺎ زﺧﻢ ﭼﻮن ﻣﺮﻫﻢ ﻧﻤﻴﺒﻴﻨﻢ
تلاوت میکنم با درد چون درمان نمیابم
تلاوت میکنم با درد چون درمان نمیابم
تحمل می کنم با زخم تحمل میکنم
با زخم چون مرهم نمیبینم
ﻣﺮا رازﻳﺴﺖ اﻧﺪر دل ﺑﻪ ﺧﻮن دل ﭘﺮورده
ﻣﺮا رازﻳﺴﺖ اﻧﺪر دل ﺑﻪ ﺧﻮن دل ﭘﺮورده
وﻟﻴﻜﻦ ﺑﺎ ﻛﻪ ﮔﻮﻳﻢ راز ﭼﻮن ﻣﺤﺮم ﻧﻤﻴﺒﻴﻨﻢ
وﻟﻴﻜﻦ ﺑﺎ ﻛﻪ ﮔﻮﻳﻢ راز ﭼﻮن ﻣﺤﺮم ﻧﻤﻴﺒﻴﻨﻢ
متن ترانه وطن
وطن تنت هزار زخم بی زبان
وطن خزان دل نشین عاشقان وطن وطن وطن ...
وطن شکوه مادرانه منی
وطن تو اشک بی بهانه ی منی وطن وطن وطن ...
غروز آریایی منی خودم شکسته ام تو نشکنی
چکیده بغض تاز چشمای من خودم فدای تو غمت برای من
تویی هزار و یک دلیل بودنم به خاکت عاشقانه بوسه میزنم
وطن تنت هزار زخم بی زبان
وطن خزان دل نشین عاشقان وطن وطن وطن ...
وطن شکوه مادرانه منی
وطن تو اشک بی بهانه ی منی وطن وطن وطن ...
ایران تو تا ابد بمان هرگز نمیری از میان
هستم اگر تو باشی ایران دیار عاشقان
نامت همیشه بر زبان جانم فدای نامت
متن ترانه رفیق
میشناسیم از بس زخم خورده تنم
نمیشناسیم اما منم سلام رفیق
سلامتی تورا فریاد میزند آن کس که
زهر ریخته چشمش درون جام رفیق
میان شعله عشقی که نیست میسوزد
شناسنامه یک عهد بی دوام رفیق
چون ابر غرش ما حکم بغض و باران است
رسیده فصل گریه های ناتمام رفیق
دلم گرفته از این شهر شهر بی مرام رفیق
از این جماعت در فکر انتقام رفیق
کجای این شب شب بی اعتبار گریه کنم
به روی امنیت شانه ی کدام رفیق
نگو غریبه غمت را چرا نمیفهمد
که حال و روز تورا آشنا نمیفهمد
چه شرح میدهی احوال نابسامان را
که هر که بغض ندارد تورا نمیفهمد
به یادگار بماند گلایه ام به شما
که اعتماد ندارم به سایه ام به شما
به هرچه درد که دارم قسم قسم به شما
که هر چقدر بنویسم نمیرسم به شما
دلم گرفته از این شهر شهر بی مرام رفیق
از این جماعت در فکر انتقام رفیق
کجای این شب شب بی اعتبار گریه کنم
به روی امنیت شانه ی کدام رفیق
متن ترانه شب مستی
تمام قطره های پاک باران های غربت را قسم دادم
پیامم را برای قاصد شبهای دلتنگی فرستادم
نبودی و برای دیدنت هر شب به حال گریه افتادم
فقط از زنده بودن لحظه های ناب با تو مانده در یادم
همان جایی که دستم را رها کردی نشستم بی تو سرگردان
نمی دانی که قلب پرپری با حسرتت جا مانده در باران
مرا اندازه ی یک خاطره در گوشه ای از یاد خود بنشان
که من آوازه خوانم دوره گرد کوچه های شهر خاموشان
شب مستی نمی ارزد
به چنین صبح خماری
غم من چاره ندارد
تو مرا دوست نداری
کاش می شد که از اول
به دلم پا نگذاری
جان به جانم شده اما
تو مرا دوست نداری
تو مرا دوست نداری
چگونه می توانم اینهمه غم را در این سینه نگه دارم
چگونه آرزویم را به دوش بیقرار باد بسپارم
چنان بی تکیه گاهم که تمام لحظه هارا بی تو ناچارم
برای گریه کردن سر به روی شانه ی بیگانه بگذارم
مرا در غربت سرد بیایان های بی مجنون رها کردی
تو بر ویرانه های قلب من یک بیستون آخر بنا کردی
مرا با تیشه و فرهاد و عاشق پیشگی ها آشنا کردی
بسوزد پیرت ای دنیا چه ها کردی چه ها کردی چه ها کردی
شب مستی نمی ارزد
به چنین صبح خماری
غم من چاره ندارد
تو مرا دوست نداری
کاش می شد که از اول
به دلم پا نگذاری
جان به جانم شده دردا
که مرا دوست نداری
تو مرا دوست نداری
متن ترانه شهر حسود
ما از این شهر غریبه بی تفاوت کوچ کردیم از رفیقا زخم خوردیم تا یه روزی برنگردیم
خونمون رو دوشمونه ما یه آه دوره گردیم ما واقعا با هم چه کردیم
ما غنیمت های بی رویای این جنگای سردیم زندگیمون کو ببین ما کشته های بی نبردیم
بی خبر از حال هم آواره ی دنیای دردیم ما واقعا با هم چه کردیم
تلخه اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبودیم …
تلخه اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبودیم …
پس بدین فرصت خندهامو پس بدین شادی تو صدامو پس بدین قلب عشق آشنامو
لااقل پس بدین گریه هامو …
تلخه اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبودیم …
تلخه اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبودیم …
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.