- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
زندوکیلی
متن ترانه زیباترین رویا
از بس که عمری خوردهام بغض گلویم را
دریادلم حالا! ببند ای عشق، جویم را
بیپرده با من باش! این مردم نمیدانند
تنها حجابت فاش کرده موبهمویم را
این چندقطره اشکِ تو عشق است یا بازی؟!
که میبرد این چندقطره آبرویم را!
من صحبتم با زندگی جز عشق چیزی نیست
چون خواندهام دستِ حریفِ روبهرویم را
زیباترین رویایی
حتا در این تنهایی
من اینهمه زیبایی
هرگز ندیدم
شبیه کوه دردم
هر شب صدایت کردم
تا به خودم برگردم
تو را شنیدم
در سینهات یک راز پنهان است وُ میخواهم
پایان دهم امشب عذاب جستجویم را
در سینهام یک آرزو دارم نمیگویم
شاید خودت پیدا کنی آن آرزویم را
زیباترین رویایی
حتا در این تنهایی
من اینهمه زیبایی
هرگز ندیدم
شبیه کوه دردم
هر شب صدایت کردم
تا به خودم برگردم
تو را شنیدم
متن ترانه شهر حسود
ما از این شهر غریبه بی تفاوت کوچ کردیم از رفیقا زخم خوردیم تا یه روزی برنگردیم
خونمون رو دوشمونه ما یه آه دوره گردیم ما واقعا با هم چه کردیم
ما غنیمت های بی رویای این جنگای سردیم زندگیمون کو ببین ما کشته های بی نبردیم
بی خبر از حال هم آواره ی دنیای دردیم ما واقعا با هم چه کردیم
تلخه اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبودیم …
تلخه اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبودیم …
پس بدین فرصت خندهامو پس بدین شادی تو صدامو پس بدین قلب عشق آشنامو
لااقل پس بدین گریه هامو …
تلخه اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبودیم …
تلخه اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبودیم …
متن ترانه دلواپسی
وقتی مرورت می کنم صدبار عاشق می شوم
حتی برای مرگ هم با تو موافق می شوم
دلتنگی شب های من ! در من طلوعی تازه ای
پیراهن عشقی که بر تنهایی ام اندازه ای
دلواپسی های مرا از من بگیر ای عشق
دیوانگی های مرا گردن بگیر ای عشق
من از دلم دیوانگی را پس نمی گیرم
از چشم هایت زندگی را پس نمی گیرم
در آرزویم رد چشمان تو پیدا می شود
وقتی نباشی زندگی روز مبادا می شود
در آتش چشمان تو خاموش کردم خویش را
در انتظار بودنت آغوش کردم خویش را
دلواپسی های مرا از من بگیر ای عشق
دیوانگی های مرا گردن بگیر ای عشق
من از دلم دیوانگی را پس نمی گیرم
از چشم هایت زندگی را پس نمی گیرم
متن ترانه شب مستی
تمام قطره های پاک باران های غربت را قسم دادم
پیامم را برای قاصد شبهای دلتنگی فرستادم
نبودی و برای دیدنت هر شب به حال گریه افتادم
فقط از زنده بودن لحظه های ناب با تو مانده در یادم
همان جایی که دستم را رها کردی نشستم بی تو سرگردان
نمی دانی که قلب پرپری با حسرتت جا مانده در باران
مرا اندازه ی یک خاطره در گوشه ای از یاد خود بنشان
که من آوازه خوانم دوره گرد کوچه های شهر خاموشان
شب مستی نمی ارزد
به چنین صبح خماری
غم من چاره ندارد
تو مرا دوست نداری
کاش می شد که از اول
به دلم پا نگذاری
جان به جانم شده اما
تو مرا دوست نداری
تو مرا دوست نداری
چگونه می توانم اینهمه غم را در این سینه نگه دارم
چگونه آرزویم را به دوش بیقرار باد بسپارم
چنان بی تکیه گاهم که تمام لحظه هارا بی تو ناچارم
برای گریه کردن سر به روی شانه ی بیگانه بگذارم
مرا در غربت سرد بیایان های بی مجنون رها کردی
تو بر ویرانه های قلب من یک بیستون آخر بنا کردی
مرا با تیشه و فرهاد و عاشق پیشگی ها آشنا کردی
بسوزد پیرت ای دنیا چه ها کردی چه ها کردی چه ها کردی
شب مستی نمی ارزد
به چنین صبح خماری
غم من چاره ندارد
تو مرا دوست نداری
کاش می شد که از اول
به دلم پا نگذاری
جان به جانم شده دردا
که مرا دوست نداری
تو مرا دوست نداری
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.