- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
لطیف
متن ترانه هر روز پاییزه
هم دیدنی بودیی هم خواستنی بودی
هم چیدنی بودی هم باغچه مون گل داشت
زنجیر می خواستم دستتاتو بخشیدی
از من تا اون دستا هر دره پل داشت
پل بود اما ریخت گل بود اما مرد
عمر منم قد عشقت تحمل داشت
هر روز پاییزه هر هفته پاییزه
هر ماه پاییزه هر سال پاییزه
پنهونم از چشمات ماه پس ابرم
من کاسۀ صبرم این کاسه لبریزه
آروم نمی گیرم از دست زنجیرم
بی عشق می میرم من روز دیدارم
از دوستی پر من از دوست دلخور من
آجر به آجر من، من پشت دیوارم
لعنت به این دیدار لعنت به این دیوار
لعنت به این آوار من زیر آوارم
هر روز پاییزه هر هفته پاییزه
هر ماه پاییزه هر سال پاییزه
پنهونم از چشمات ماه پس ابرم
من کاسه صبرم این کاسه لبریزه
متن ترانه کلنجار
دلت که می لرزید من با چشام دیدن
تو زل تابستون چقدر زمستونه
هوا گرفته نبود دلم گرفتاون شب
به مادرم گفتم هنوز بارونه
قطار رد شد و رفت مسافرا موندن
مسافرا که برن قطار میمونه
تو برف بارونی قطار قلب منه
قلب شکستۀ من تو برف مدفونه
دونه به دونه غمی ریل به ریل شبم
غم توی خونه من هر شبو مهمونه
امشب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم
بگو شب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم
یه شب که سردم بود به مادرم گفتم
هوا که سرد میشه یاد تو میفتم
طفلی دلش لرزید دلش دوباره شکست
تو زل تابستون تو کوچه برف نشست
مسافرا شعرن تو برف و بارونی
قطار قلب منه چشمتو پنجره هاش
پنجره ها بستن مسافرا خستن
ببار تا دم صبح به فکر هیچی نباش
دونه به دونه غمی غصه به غصه شبم
کاشکی یه روز صبح شه کاش فقط ای کاش
امشب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم
متن ترانه با من بمون
چشماتو باز کردی دنیام زیر و رو شد
چشماتو بستی و باز تاریکی هام شروع شد
موهات کهکشونا چشمات ستاره هاتن
منظومه های شمسی جفت گوشواره هاتن
کی بین مهربونا مثه تو مهربونه
نامهربونی با تو بد نیست بد شگونه
با من بمون با من بمون
با من بمون با من بمون
شب بود خسته بودم چشامو بسته بودم
خورشید سر زد و من پیشت نشسته بودم
چشمامو باز کردم دیدم ازت خبر نیست
دیدم برام تو دنیا از تو عزیزتر نیست
با من بمون با من بمون
با من بمون با من بمون
متن ترانه راز جنون
همان لحظه که تیر از شب رها شد
تمام قصه یک جا بر ملا شد
من از اول سیه پوش تو بودم
همه جای جانم کربلا شد
ای حق که پرسیده ای از راز جنونم
دیوانه لبخند کسی در دل خونم
آن بی خبرم من که گرفتم خبر از عشق
آن خانه به دوشم که در آورده سر از عشق
یک دشت به اندازه پیچ و خم هستی
یک دشت که افتاده بر آن دست چه دستی
هر کس که در این راه دلش رفت سرش رفت
با یک نظر دوست جهان از نظرش رفت
هر کس که خدا را به خود آغشته نیاید
هر کس که به دل گندم ری کشته نیامد
پرسیدم از اون در دلش آن لحظه چه ها بود چه ها بود
گفت آن سر بر خاک خدا بود خدا بود خدا بود
یک دشت به اندازه پیچ و خم هستی
یک دشت که افتاده بر آن دست چه دستی
هر کس که در این راه دلش رفت سرش رفت
با یک نظر دوست جهان از نظرش رفت
متن ترانه راز جنون
همان لحظه که تیر از شب رها شد
تمام قصه یک جا بر ملا شد
من از اول سیه پوش تو بودم
همه جای جانم کربلا شد
ای حق که پرسیده ای از راز جنونم
دیوانه لبخند کسی در دل خونم
آن بی خبرم من که گرفتم خبر از عشق
آن خانه به دوشم که در آورده سر از عشق
یک دشت به اندازه پیچ و خم هستی
یک دشت که افتاده بر آن دست چه دستی
هر کس که در این راه دلش رفت سرش رفت
با یک نظر دوست جهان از نظرش رفت
هر کس که خدا را به خود آغشته نیاید
هر کس که به دل گندم ری کشته نیامد
پرسیدم از اون در دلش آن لحظه چه ها بود چه ها بود
گفت آن سر بر خاک خدا بود خدا بود خدا بود
یک دشت به اندازه پیچ و خم هستی
یک دشت که افتاده بر آن دست چه دستی
هر کس که در این راه دلش رفت سرش رفت
با یک نظر دوست جهان از نظرش رفت
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.