- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
کلاسیک
متن ترانه رفیق
میشناسیم از بس زخم خورده تنم
نمیشناسیم اما منم سلام رفیق
سلامتی تورا فریاد میزند آن کس که
زهر ریخته چشمش درون جام رفیق
میان شعله عشقی که نیست میسوزد
شناسنامه یک عهد بی دوام رفیق
چون ابر غرش ما حکم بغض و باران است
رسیده فصل گریه های ناتمام رفیق
دلم گرفته از این شهر شهر بی مرام رفیق
از این جماعت در فکر انتقام رفیق
کجای این شب شب بی اعتبار گریه کنم
به روی امنیت شانه ی کدام رفیق
نگو غریبه غمت را چرا نمیفهمد
که حال و روز تورا آشنا نمیفهمد
چه شرح میدهی احوال نابسامان را
که هر که بغض ندارد تورا نمیفهمد
به یادگار بماند گلایه ام به شما
که اعتماد ندارم به سایه ام به شما
به هرچه درد که دارم قسم قسم به شما
که هر چقدر بنویسم نمیرسم به شما
دلم گرفته از این شهر شهر بی مرام رفیق
از این جماعت در فکر انتقام رفیق
کجای این شب شب بی اعتبار گریه کنم
به روی امنیت شانه ی کدام رفیق
متن ترانه گله کن
گله کن یار شکیبا
زن زیبا گله کن
گله کن ای گل تا
لاله فریبا گله کن
گله کن شکوه ی جا مانده
از آن سینه بران
گله کن آن دل رنجیده تویی گله کن
روز و شبی میگذرد در دل تو در دل من
خاطره ای مانده و بس از نگهت از تب من
از آتش عاشق تن خاطره ای مانده و بس
گله کن یار شکیبا زن زیبا گله کن
گله کن ای گل تا لاله فریبا گله کن
گله کن شکوه ی جا مانده از آن سینه بران
گله کن آن دل رنجیده تویی ... گله کن
کنار نبضم شبی سحر کن دو چشم غرق در غم و بهانه تر کن
از اشتباه مرد عاشقت گذر کن
کنار نبضم شبی سحر کن دو چشم غرق در غم و بهانه تر کن
غم گذشته را بسوز و بی اثر کن
گله کن یار شکیبا زن زیبا گله کن
گله کن ای گل تا لاله فریبا گله کن
گله کن شکوه ی جا مانده از آن سینه بران
گله کن آن دل رنجیده تویی ... گله کن
متن ترانه بر باد رفته
بهشتم گم شده بر باد رفته
صدام کن اسم من از یاد رفته
صدام کن بی صدات از دست میرم
نذار از ترس تنهایی بمیرم
دلم آواز کولی وار میخواد
دلم آغوش گندم زار میخواد
من از دلبستگی ها زخم خوردم
دلم یه عشق بی آزار میخواد
خواب دیدم آسمون از چشم ماه افتاده بود
خون من از گوشه ی چشم تو راه افتاده بود
خواب دیدم سایه ای بودم که همراهی نداشت
توی خوابم یه فرشته بال هاشو جا گذاشت
چه حالی داره حس پر کشیدن
یه دریا رو یه جرعه سر کشیدن
با چشم بسته آدم ها رو دیدن
به تو قبل از دوراهی ها رسیدن
چه بد حالیه حس بی پناهی
زمین افتادن از بی تکیه گاهی
تصور کردن های اشتباهی
رسیدن از سیاهی به سیاهی
خواب دیدم آسمون از چشم ماه افتاده بود
خون من از گوشه ی چشم تو راه افتاده بود
خواب دیدم سایه ای بودم که همراهی نداشت
توی خوابم یه فرشته بال هاشو جا گذاشت
متن ترانه پیلوت
از کجای ماجرا باید بگم
وقتی هیشکی خنده هامونو ندید
وقتی که اون همه احساس قشنگ
یه دفعه از دل ماجرا پرید
از ته قصه به اولش برم یا از اول برسم به آخرش
بی سر و ته به نظر نمیرسه وقتی پای تو وسط باشه و عشق
وقتی پای تو وسط باشه و عشق حاضرم دار و ندارمو بدم
تا یه مرتبه دیگه ببینمت که تموم حسمو بهت بگم
وقتی پای تو وسط باشه و عشق حاضرم دار و ندارمو بدم
تا یه مرتبه دیگه ببینمت که تموم حسمو بهت بگم
اینجا نه سراغی از تو میگیرن نه میپرسن حال و احوال تورو
همه جا فقط صدای تو میاد که داری بهم میگی برو برو
از کدوم خاطره از کدوم خطر از کجای ماجرا به کی بگم
وقتی هیشکی خنده هامونو ندید وسط گریه رسیدن چی بگن
وقتی پای تو وسط باشه و عشق حاضرم دار و ندارمو بدم
تا یه مرتبه دیگه ببینمت که تموم حسمو بهت بگم
وقتی پای تو وسط باشه و عشق حاضرم دار و ندارمو بدم
تا یه مرتبه دیگه ببینمت که تموم حسمو بهت بگم
متن ترانه شهر آشوب
دل از ما میبرد دائم نگاری که تو باشی جهان خلاصه است به کناری که تو باشی
برایت به جز عشق چه شعری بسرایم که از شوق تو ای عشق غم از دل بزدایم
من برایت بی قرارم فدایت هر چه دارم چه حالی بهتر از این که باشی در کنارم
بخند آرام جانم چه کردی مهربانم که جاری میشود اسم تو دائم بر زبانم
عاشق منم باور کن ای جان فقط لب تر کن با خنده هایت جان و حال مرا بهتر کن
شیرین شهر آشوبم تا با تو هستم خوبم تنها تویی محبوبم ای جان
من برایت بی قرارم فدایت هر چه دارم چه حالی بهتر از این که باشی در کنارم
بخند آرام جانم چه کردی مهربانم که جاری میشود اسم تو دائم بر زبانم
متن ترانه صنم
دلبر جان ای صنم
دُرِّ گران ای صنم
رفتنت از جان برد
تاب و توان ای صنم
تاب و توان ای صنم
ای مه شیرین صنم
دلبر دیرین صنم
مِی بده امشب از آن
دست بلورین صنم
دست بلورین صنم
شده ام حیران حیران
تو بیا در جان درمان صنم
گل رَخشانی جانی تو بیا
لعل درخشان صنم
زده ام دل دل
نشدم واصل واصل به تو
دل و دلدارم یارم
که گرفتارم نگارم به تو
دلبر جان ای صنم
دُرِّ گران ای صنم
رفتنت از جان برد
تاب و توان ای صنم
تاب و توان ای صنم
ای مه شیرین صنم
دلبر دیرین صنم
مِی بده امشب از آن
دست بلورین صنم
دست بلورین صنم
دلبر جان ای صنم
دُرِّ گران ای صنم
به کجا میبری
دل و جان ای پری
دل شیدا دل رسوا
به کجا؟ ای پری
تو که پیدا شدی صنما ناگهان
به شب تار من
چو مَه آسمان
دلبر جان ای صنم
دُر گران ای صنم
رفتنت از جان برد
تاب و توان ای صنم
تاب و توان ای صنم
ای مه شیرین صنم
دلبر دیرین صنم
می بده امشب از آن
دست بلورین صنم
دست بلورین صنم
دلبر جان ای صنم
دُر گران ای صنم
متن ترانه صنم
دلبر جان ای صنم
دُرِّ گران ای صنم
رفتنت از جان برد
تاب و توان ای صنم
تاب و توان ای صنم
ای مه شیرین صنم
دلبر دیرین صنم
مِی بده امشب از آن
دست بلورین صنم
دست بلورین صنم
شده ام حیران حیران
تو بیا در جان درمان صنم
گل رَخشانی جانی تو بیا
لعل درخشان صنم
زده ام دل دل
نشدم واصل واصل به تو
دل و دلدارم یارم
که گرفتارم نگارم به تو
دلبر جان ای صنم
دُرِّ گران ای صنم
رفتنت از جان برد
تاب و توان ای صنم
تاب و توان ای صنم
ای مه شیرین صنم
دلبر دیرین صنم
مِی بده امشب از آن
دست بلورین صنم
دست بلورین صنم
دلبر جان ای صنم
دُرِّ گران ای صنم
به کجا میبری
دل و جان ای پری
دل شیدا دل رسوا
به کجا؟ ای پری
تو که پیدا شدی صنما ناگهان
به شب تار من
چو مَه آسمان
دلبر جان ای صنم
دُر گران ای صنم
رفتنت از جان برد
تاب و توان ای صنم
تاب و توان ای صنم
ای مه شیرین صنم
دلبر دیرین صنم
می بده امشب از آن
دست بلورین صنم
دست بلورین صنم
دلبر جان ای صنم
دُر گران ای صنم
متن ترانه راز جنون
همان لحظه که تیر از شب رها شد
تمام قصه یک جا بر ملا شد
من از اول سیه پوش تو بودم
همه جای جانم کربلا شد
ای حق که پرسیده ای از راز جنونم
دیوانه لبخند کسی در دل خونم
آن بی خبرم من که گرفتم خبر از عشق
آن خانه به دوشم که در آورده سر از عشق
یک دشت به اندازه پیچ و خم هستی
یک دشت که افتاده بر آن دست چه دستی
هر کس که در این راه دلش رفت سرش رفت
با یک نظر دوست جهان از نظرش رفت
هر کس که خدا را به خود آغشته نیاید
هر کس که به دل گندم ری کشته نیامد
پرسیدم از اون در دلش آن لحظه چه ها بود چه ها بود
گفت آن سر بر خاک خدا بود خدا بود خدا بود
یک دشت به اندازه پیچ و خم هستی
یک دشت که افتاده بر آن دست چه دستی
هر کس که در این راه دلش رفت سرش رفت
با یک نظر دوست جهان از نظرش رفت
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.