

- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
لایت
متن ترانه گل عشق
در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه
گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه
آرام آرام آتش به دلم زدی بنشین که خوش آمدی رویای من
این تو این جان من شوق چشمان من عاشق ها میکشی زیبای من
در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه
گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه
مثل تو دنیا ندیده فصل عشق ما رسیده
رو نمایان کردی و یک شهر دستش را بریده
کفرم و دینم تو هستی هرچه میبینمم تو هستی
بیستون ها میکنم من چون که شیرینم تو هستی
در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه
گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه
در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه
گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه
من تو را راحت نیاوردم به دست ای جان
بعد عمری بر دلت مهرم نشست ای جان
جز تو در قلبم دگر عشقی ندارم نه
غم شود پیدا مگر من میگذارم نه
آرام آرام آتش به دلم زدی
بنشین که خوش آمدی رویای من
این تو این جان من شوق چشمان من
عاشق ها میکشی زیبای من
متن ترانه کاش
کاش راه دوری بین ما بود، کاش سرنوشت ما جدا بود
از تو فکر من رها بود گر ندیده بودم ای یار
عشق دیدی خانه ات خراب است
عشق هر چه گفته ای سراب است
این چه حق انتخاب است که ندارم خبر از دلدار
تو همانی که رگ خواب مرا میدانی
تو همانی که به درد دل من درمانی
باورت کردم و گفتی تا ابد میمانی ...
دیدی آخر که تو رفتی و من این جا ماندم
دیدی آخر که ز پرواز دلت جا ماندم
تنها یار بی کسی یا دیدی تنها ماندم ...
دل توبه کردی و شکستی دل با چه رویی عاشق هستی
تو امید هر که بستی رفت و آخرش شدی تنها
من یک غم ادامه دارم من بغض آخرین قرارم
که هنوز در انتظارم برسی به داد این شب ها
تو همانی که رگ خواب مرا میدانی
تو همانی که به درد دل من درمانی
باورت کردم و گفتی تا ابد میمانی ...
دیدی آخر که تو رفتی و من این جا ماندم
دیدی آخر که ز پرواز دلت جا ماندم
تنها یار بی کسی یا دیدی تنها ماندم ...
متن ترانه آرامشی دارم
تو مرا از دست دادی ای دوست من که زندگی دارم ای دوست
هرچه از عشقت کنارم ماند به خودت میسپارم ای دوست
بعد از تو باران هنوز میبارد بعد از تو این خانه هنوز مرا دارد
در خوابم نمیبینی مثل مرا دیگر غرور من اینجاست تنها نمیمانم راحت برو بگذر
آرامشی دارم که طوفان را بغل کردم همین دیوانگی را من ببین ضرب المثل کردم
آرامشی دارم که طوفان را بغل کردم همین دیوانگی را من ببین ضرب المثل کردم
نه نداری ارزش ماندن کنارم را نداری هیچ نشانی تو از عاشق ها نداری
نه نداری تو دگر در قلب من جا نداری ...
بعد از تو باران هنوز میبارد بعد از تو این خانه هنوز مرا دارد
در خوابم نمیبینی مثل مرا دیگر غرور من اینجاست تنها نمیمانم راحت برو بگذر
آرامشی دارم که طوفان را بغل کردم همین دیوانگی را من ببین ضرب المثل کردم
آرامشی دارم که طوفان را بغل کردم همین دیوانگی را من ببین ضرب المثل کردم
متن ترانه آتش
من پریشان شده ی
موی پریشان توام
کفر اگر نیست بگویم
که مسلمان توام
من گرفتار تو و
موی سیاه تو شدم
من سرکش به خدا
رام و به راه تو شدم
وای من هر نفست
معجزه ای تازه کنم
عشق آمد که مرا
با تو هم اندازه کند
من که آتش شده ام به
که تو دریا داری
بی سبب نیست که در
ساحل من جا داری
ماه کامل شده ای
چشم حسودانت کور
آنچه خوبان همه دارند
تو یک جا داری
آنچه خوبان همه دارند
تو یک جا داری
لحن زیبای تو و
چشم سیاهت ای وای
دلربایی و دل آرا و
نگارت ای وای
لحن زیبای تو و
چشم سیاهت ای وای
دلربایی و دل آرا و
نگارت ای وای
من که آتش شده ام به
که تو دریا داری
بی سبب نیست که در
ساحل من جا داری
ماه کامل شده ای
چشم حسودانت کور
آنچه خوبان همه دارند
تو یک جا داری
آنچه خوبان همه دارند
تو یک جا داری
متن ترانه فقط برو
نپرس از حال و روز من، فقط برو
نمون نشو پاسوز من، فقط برو
برس به زندگیت به فکرِ من نباش
ازم که پرسیدن بگو دوسم نداشت
یکی دو تا نیست آخه درد این دلم
چیزی نمیگه خیلی مرده این دلم
زیادی عاشقت شدم دلت رو زد
بذار تموم شه قصمون، چه خوب چه بد
از هر چی ترسید دلِ من سرش اومد
گفتم بهتر میشه اما بدترش اومد
بعد از تو فقط به عکسات دلم رو زد
از هر چی ترسید دلِ من سرش اومد
گفتم بهتر میشه اما بدترش اومد
بعد از تو فقط به عکسات دلم رو زد
هر جور که فکر کنی، خواستم ولی نشد
رفتی و بعد تو، این زندگی نشد
یه حرفی بود که تو خواستی بگی نشد
عیبی نداره...
این زخمِ رو دلم، محکم ترم نکرد
دوریِ من ازت، این عشقو کم نکرد
هیشکی نگاه به این، حالِ دلم نکرد
عیبی نداره، عیبی نداره
از هر چی ترسید دلِ من سرش اومد
گفتم بهتر میشه اما بدترش اومد
بعد از تو فقط به عکسات دلم رو زد
از هر چی ترسید دلِ من سرش اومد
گفتم بهتر میشه اما بدترش اومد
بعد از تو فقط به عکسات دلم رو زد
متن ترانه باران تویی
از آسمانم ماتم ببارد
هراس بی تو ماندنم ادامه دارد
نمی نویسم ترانه بی تو
چگونه پر کشد خیال واژه بی تو
به لب رسیده جان کجایی کجایی
که برده طاقتم جدایی
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که در ره تو من
نفس بریده در گزارم
مگر ندانی چو از تو دورم
بی راهه ای خموش و تار
بی عبورم
نمی توانم دگر بگویم
که من اسیر این خزان تو به تویم
به لب رسیده جان کجایی کجایی
رهی نمانده تا رهایی
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که در ره تو من
نفس بریده در گزارم
باران تویی به خاک من بزن
بازآ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.