- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
پالت
متن ترانه یادگار دوست
من قلب تورا ز دست آسان ندهم/
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم/
از دوست به یادگار دردی دارم/
از دوست به یادگار دردی دارم/
کان درد به صد هزار درمان ندهم/
کان درد به صد هزار درمان ندهم/
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد/
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد/
بیچاره دلم، بیچاره دلم در غم بسیار افتاد/
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد/
بسیار فتاده بود اندر غم عشق/
بسیار فتاده بود اندر غم عشق/
اما نه چنین زار اما نه چنین زار، که این بار افتاد/
اما نه چنین زار اما نه چنین زار، که این بار افتاد/
من بودم و دوش آن بت بنده نواز/
از من همه لابه بود از وی همه ناز/
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید/
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید/
شب را چه گُنه حدیث ما بود به راز/
شب را چه گُنه حدیث ما بود به راز
متن ترانه والس ۱
منو بشنو از دور، دلم میخواهدت/
هر روز با آواز، دلم میخواندت/
میگویمت به باد، باد مینالدت/
می ریزمت به ابر، ابر میباردت/
میشینمت بمان مینوشمت چو چای/
میشینمت بمان مینوشمت چو چای/
چای های سبز، سبزهای دور/
دور های سخت، آی عشق، آی عشق/
چهرهی آبیات پیدا نیست/
منو بشنو از دور، دلم میخواهدت/
هر روز با آواز، دلم میخواندت/
میریزمت به خاک، خاک میرویدت/
میگویمت به گل، گل میبویدت/
میگویمت به شعر، میخوانمت ز حفظ/
میگویمت به شعر، میخوانمت ز حفظ/
شعرهای نو، نو های دور، دورهای سخت/
آی عشق، آی عشق/
چهره ی سرخت پیدا نیست
متن ترانه باز باران
به دلم آتش افتاده
به چشمانم خواب نمی آید
ز چه رو از من دوری می کنی؟
بگو ای روشنایی چشمانم
رند من!ء
بزرگ من!ء
سالهاست که به امید توام
سالهاست که در بند توام
این چه آه و ناله است؟
که دل در تب شبانه می سوزد
تو به خاطر خود از من دور گشته ای
نگو منم که دیوانه ام
رند من!ء
بزرگ من!ء
سالهاست که به امید توام
سالهاست که در بند توام
متن کردی:
ئا گه ر که تیه دلی مه ن
خه ونا که وه چا وه مه ن
چما توژ مه ن دور که تی
بیژه رونیا چاوه مه ن
ره ندا مه ن
گه ورا مه ن
چه ن ساله له هه ویا ته مه
چه ن ساله به ندا ته مه
ئه و چه ئاخ و نالینه
دل شه و ته به رف بینه
تو بخاطر خو دیکی
مه بیژه ئه ویا دینه
ره ندا مه ن
گه ورا مه ن
چه ن ساله له هه ویا ته مه
چه ن ساله به ندا ته مه
متن ترانه مثلث
چشمات مثل مُثلث، دسات مثل گندم زار/
دمینِ قلبت همش خون تو/
مینِ قلب یک مَن خون/
چشمات مثل مُثلث، دسات مثل گندم زار/
دمینِ قلبت همش خون تو/
دمینِ قلبت یک مَن خون/
تو چشمات مثل مُثلثس می دَنی؟/
دمین قلب تو همش خُونس می دَنی؟/
دمینِ قلب تو یک مَن خُونس می دَنم/
دمینِ قلب تو همش خُونس می دَنی؟/
چشمات مثل مُثلث، دسات مثل گندم زار/
دمینِ قلبت همش خون/
دمینِ قلبت یک مَن خون/
چشمات مثل تو، مُثلث دسات مثل گندم زار/
دمینِ قلبت همش خون/
دمینِ قلبت یک مَن خون/
تو چشمات مثل مُثلثس می دَنی؟/
دمینِ قلب تو همش خُونس می دَنی؟/
دمینِ قلب تو یک مَن خُونس می دَنم/
تو منِ قلب تو همش خُونس می دَنی؟/
چشات مهتاب قلبت خون/
صدات چیک چیکِ بارون/
نگات گرمای آفتاب صُبحت باغ بهارون
متن ترانه مقدمۀ خسرو و شیرین
کنار چشمه ای بودیم در خواب/
تو با جامی ربودی ماه از آب/
چو نوشیدیم از آن، جام گوارا/
تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب/
اگر یک شب تو برگردی دوباره/
به گیسویت می افشونُم ستاره/
نمی دونی مگر ای نازنینُم/
دلُم هر روز و شب مهر تو داره
متن ترانه خسرو و شیرین
آتشی در سینه دارم جاودانی/
عمر من مرگیست نامش زندگانی/
رحمتی کن کز غمت جان می سپارم/
بیش از این من طاقت هجران ندارم/
کِی نَهی بر سرم پای ای پری از وفاداری/
اشک من شد تمام بس در غمت کرده ام زاری/
گرچه نازِ دلبران دل تازه دارد/
ناز هم بر دل من اندازه دارد/
آتشی در سینه دارم جاودانی/
عمر من مرگیست نامش زندگانی/
رحمتی کن کز غمت جان می سپارم/
بیش از این من طاقت هجران ندارم
متن ترانه از سرزمینهای شرقی
تو را نادیدنِ ما غم نباشد/
که در خَیلت به از ما کم نباشد/
من از دستِ تو در عالم نَهم روی/
ولیکن چون تو در عالم نباشد/
تو را نادیدنِ ما غم نباشد/
که در خیلت به از ما کم نباشد/
من از دست تو در عالم نهم روی/
ولیکن چون تو در عالم نباشد/
تو با ناز به صد راز کنی اندر سرم صد قصه آغاز/
من آن مرغ، من آن با، کنم اندر هوایت بال و پرواز/
بیا بار سفر بندیم از این دشت/
زمستون باز توی این خونه برگشت/
بیا تا قصّه ها گویم برایت/
که دوران جدایی دیر بُگذشت/
بیا بار سفر بندیم از این دشت/
زمستون باز توی این خونه برگشت/
بیا تا قصّه ها گویم برایت/
که دوران جدایی دیر بُگذشت
متن ترانه آقای بنفش
🗣 Silver Band
🎵 Mishe Bargardi
#SilverBand
ميشه برگردى؟
شبا معمولا بيدارم،تا صبح
حوصله ى هيچكسو ندارم،كه تو
پيشم برگردى و من بگم
جز تو ندارم همدردى
شبا معمولا بيدارم
فكر به تو نه ! نميذاره بخوابم
حوصله ى هيچكسو ندارم
ميشه برگردى؟
ميشه برگردى؟ نبودت حقم نيست
ميشه برگردى؟ بديات حقم نيست
كاش دستتو بدى، ميشه رد شد از اين جهنم
از دست تو كه نيست، دلخورم بى جهت من
حتى نباشى تا تَش با تو ميرم
افتادم از چشات اشكاتو ديدم
هركجا برات دلم تنگ شد
شعراتو نوشتم،عكساتو ديدم
توى قاب دارى هنوز برام ميخندى
زل زدى بهم، با اينكه قهرى
از نگات، حرفاتو شنيدم!
چطور تو دلت، جا ميشه ترديد؟
برگرد هنو اينجا مث قديمه
دلتنگمى؟يا كه حس من اينه؟
بيا بذار حرفامو بزنم
غرورو بشكنش،قصه همينه!
دستات يه روزى مال من بود
برگرد باتو ميشه حال من خوب
شدم دلتنگ خال روى ابروت
شايدم،تنهايى فال من بود!
انگار چندساله سردردم
ميدونم دوسدارى برگردم
ولى غرور مانع س بينمون
بد شدى يهو يا من بد كردم؟
ها؟!
شب تا صبح فكر به تو
گرفته خوابمو
اين يه حالت عادى نيست
كه من بى تو دارمو!
روز به روز داره بيشتر ميشه
فكر نكن كه واسم عادى بشه
نبودِ تو! نبود تو...
نه اين يك دروغ محضه
فكر كن بهم،ببين فقط يه لحظه
چشاتو ببند،
فكر كن به من،فكر كن به من!
ميشه برگردى؟ميشه برگردى؟
ميشه؟
ميشه برگردى؟نبودت حقم نيست
ميشه برگردى؟بديات حقم نيست!
متن ترانه نگاه کن
نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه ی سیاهِ سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود
نگاه کن!
تمام هستی ام خراب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد، مرا به دام می کشد
نگاه کن!
تمام آسمانِ من، پر از شهاب می شود
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
مرا ببر امیدِ دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
نگاه کن که موم شب به راه ما
چگونه قطره قطره آب می شود
نگاه کن!
تو می دمی و آفتاب می شود
متن ترانه درس علوم
از درسِ علوم جمله بُگریزی بِه/
و اندر سرِ زلفِ دلبر آویزی به/
ز آن پیش که روزگار خونت ریزد/
تو خونِ قنینه در قدح ریزی به/
از آمدن و رفتنِ ما سودی کو؟/
وز بافته ی وجودِ ما پودی کو؟/
در چَنبَرِ چرخ جانِ چندین پاکان/
میسوزد و خاک میشود دودی کو؟/
از آمدن و رفتنِ ما سودی کو؟/
وز بافته ی وجودِ ما پودی کو؟/
در چَنبَرِ چرخ جانِ چندین پاکان/
میسوزد و خاک میشود دودی کو؟/
از آمدنم نبود گردون را سود/
وز رفتن من جاه و جلالش نفزود؛/
وز هیچکسی نیز دو گوشم نشنود/
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود؟/
جامی است که عقل آفرین میزندش/
صد بوسه زِ مِهْر بر جَبین میزندش؛/
این کوزهگر دَهْر چنین جامِ لطیف/
میسازد و باز بر زمین میزندش
متن ترانه هزارتا قصه
دلا دیدی که خورشید از شبِ سرد/
چو آتش سر ز خاکستر برآورد/
ز هر خونِ دلی سروی قد افراشت/
به هر سَروی، تَذَروی نغمه برداشت/
که خورشید از شب سرد/
چو آتش سر برون کرد/
که از خون دل ما/
تذروی نغمه سر کرد/
صدای خون در آوازِ تذرو است/
دلا این یادگار خونِ سرو است/
دلا دیدی، که خورشید از شب سرد/
چو آتش سر ز خاکستر برون کرد/
برادر نوجوونه برادر غرق خونه/
برادر مثل خورشید سر میکشه تو خونه/
خونه ی مادربزرگه هزار تا قصه داره/
خونه ی مادربزرگه شادی و غصه داره/
خونه ی مادربزرگه هزار تا قصه داره/
خونه ی مادربزرگه شادی و غصه داره/
کنار خونۀ ما همیشه سبزه زاره/
دشتاش پر از بوی گل اینجا همش بهاره/
کنار خونۀ ما همیشه سبزه زاره/
دشتاش پر از بوی گل اینجا همش بهاره
متن ترانه ماهی و گربه
گوش کن اینم چیزی نیست
جز این چاره ای نیست/
گوش کن اینم میگذره/
خاطره شو باد می بره/
می رقصه می ریزه آخرین برگ از درخت/
می بنده می ره آخر از شهر تیره، بخت/
تنگ شیشه ای شکست/
ما اما دست روی دست/
آخرین ماهی هم مرد/
آخرین شاخه پژمرد/
باد ما را با خود خواهد برد/
یاد ما را در خود خواهد داشت/
آب ما را حل خواهد کرد/
شهر ما را بغل خواهد کرد/
گوش کن شاید شب چیزی گفت/
تاریکی شاید رازی داشت/
بعد از اینجا شاید باغی بود/
شهری شاید آوازی داشت/
می رقصه می ریزه آخرین برگ از درخت/
می بنده می ره آخر از شهر تیره، بخت/
تنگ شیشه ای شکست/
ما اما دست روی دست/
آخرین ماهی هم مرد/
آخرین شاخه پژمرد/
باد ما را با خود خواهد برد/
یاد ما را در خود خواهد داشت/
آب ما را حل خواهد کرد/
شهر ما را بغل خواهد کرد
متن ترانه خانه بردوش
می رقصد زندگی، در جام چشم تو/
سر زد صبح امید، از شام چشم تو/
من رام چشم تو/
همچون چشم تو خموشم چون سر گیسویت، خانه بر دوشم/
گر بماندم گاه گاهی، یاد من کن/
گاه گاهی با نگاهی، یاد من کن/
گر نماندم روزگاری، یاد من کن/
با دو چشم اشکباری، یاد من کن/
می رقصد زندگی، در جام چشم تو/
سر زد صبح امید، از شام چشم تو/
من رام چشم تو/
همچون چشم تو خموشم چون سر گیسویت، خانه بر دوشم/
گر بماندم گاه گاهی، یاد من کن/
گاه گاهی با نگاهی، یاد من کن/
گر نماندم روزگاری، یاد من کن/
با دو چشم اشکباری، یاد من کن/
می رقصد زندگی، در جام چشم تو/
سر زد صبح امید، از شام چشم تو/
من رام چشم تو/
همچون چشم تو خموشم چون سر گیسویت، خانه بر دوشم
متن ترانه سال تا سال
بیا آتش باش، بیا به جان من ریز/
داغم کن اعجازی کن این غروب پاییز/
بیا قصه شو، تو این شبای بی خواب/
خوابم کن آزادم کن از زنجیر مهتاب/
بیا نغمه شو، بیا ترانه سر کن/
بیا آواز شو، شوری دگر کن/
بیا باور کن امید باد و باران/
بیا پروانه شو، بالی بزن از بام تهران/
سال تا سال اگر بی عشق موندیم/
آوازایی هست که باید می خوندیم/
صبح تا شب اگه از پا می افتیم/
قصه هایی هست که باید می گفتیم/
بیا قصه شو، تو این شبای بی خواب/
بیا آزاد شو از این شهر بی تاب/
بیا خنده شو،رو خشکی خیابان/
بیا پروانه شو، بالی بزن از بام تهران
متن ترانه لیلی
دوباره هوای شهر، بی قراره/
ستاره؟... ستاره ای به شب نداره/
دوباره هوای شهر، بی قراره/
زمستون به روی شهر، موندگاره،لیلی/
لیلی، لیلی، امید شهر بی قراره/
لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره/
لیلی، لیلی، بگو آسمون بباره/
لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره، لیلی/
پرستوهای شادی پر گرفتند/
دل از آبادی ما برگرفتند/
به راه شهرهای آفتابی/
زمین سرد، پشت سرگرفتند/
لیلی، لیلی، امید شهر بی قراره/
لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره/
لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره/
لیلی، آخ لیلی، بگو آسمون بباره/
لیلی/
سحرگاهان که این دشت طلاپوش/
سراسر می شود آواز و آغوش/
به دامان چمن ای غنچه بنشین/
بهارم باش با لب های خاموش/
لیلی، لیلی، امید شهر بی قراره/
لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره/
لیلی، آخ لیلی، بگو آسمون بباره/
لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره، لیلی
متن ترانه شباهنگام
تو را من چشم در راهم /
تو را من چشم در راهم /
شباهنگام/
شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی/
و زان دلخستگانت راست /
و زان دلخستگانت راست /
اندوهی فراهم/
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم/
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم/
تو را من چشم در راهم شباهنگام/
شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی/
و زان دلخستگانت راست /
و زان دلخستگانت راست/
اندوهی فراهم/
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم/
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم
متن ترانه نیمی از ما
قصه هایم برای تو، بگذار توی باغچه ات/
شعرهایم برای تو، بگذار روی تاقچه ات/
دست هایم برای تو، بکار، سبز خواهد شد/
بال هایم برای تو، بگیر،پرواز خواهد کرد/
آوازهایم برای تو، بگذار توی موهایت/
رازهایم برای تو، ببند دور دست هایت/
دست هایم برای تو، بکار، سبز خواهد شد/
بال هایم برای تو، بگیر،پرواز خواهد کرد/
ما از دشت، لالایی هایش را خواندیم تا خوابمان نبرد/
از کویر، آوازهایش را خواندیم تا یادمان نبرد/
ما از جنوب، آتش ها ساختیم تا سردمان نشود/
از گل سرخ، نامش را بردیم تا پرنده های سپید به شهر روشن خورشید دوباره برگردند/
قصه هایم برای تو، بگذار توی باغچه ات/
شعرهایم برای تو، بگذار روی تاقچه ات/
اشک هایم برای تو، بخند، رام خواهد شد/
شوق هایم برای تو،بگیر، آرام خواهد شد/
ما از شهر، سیب هایش را چیدیم تا صبح سر برسد/
از کوچه، کبوترهایش را دیدیم تا شهر پر بکشد/
ما از شب، آوازها ساختیم تا ترسمان بریزد/
از سفر، یادش را بردیم تا پرنده های سپید به شهر نیلی آرام، دوباره برگردند/
نیمی از ما با طوفان میرفت/
نیمی از ما در شب جا می ماند/
نیمی از ما با باران می ریخت/
نیمی از ما از باران می خواند
متن ترانه اینجا شهر من نیست
سربازی سر بازی سرسره بازی، سربازی را کُشت/
گوسفندی سر بازی گرگم به هوا، گرگی را خورد/
دست هایی روی آسفالت خیابان ها جان می دادند/
بال هایی زیرِ سایه ی سرد تفنگی بی جان می مُرد/
Irgendwer hat wohl das ortseingangsschid vertauscht/
(یکی تابلوی اسم شهر رو عوض کرده)/
Das ist nicht mehr meine stadt, alles sieth hier so anders aus/
(اینجا دیگه شهر من نیست، همه چیز یه جور دیگه ست)/
Ich erkenne nichts wieder, dort drüben zum beispiel, das graue haus …/
(همه چی غریبه ست،اون روبرو، اون خونه رنگیه، حالا سیاه ست)/
Das war mal quietschbunt und jetzt tragen sie farben aus der stadt hinaus./
(دیگه شهر از رنگ خالی شده)/
Mir scheint als ob der himmel sich um ein-zwei meter verschoben hat/
(انگار آسمون دو متر بالاتر رفته)/
Alles runde ist eckig, jedes dreieck ein perfektes quadrat/
(گردی ها گوشه دار شدن و مثلث ها، مربع های ناب)/
Die menschen sind seltsam verformt, sie haben lautsprecher, statt ihrer ohren/
(آدما خیلی عوض شدن، جای گوش، بلندگو دارن)/
Und wenn sie raden fallen die wörter aus dem himmel ihren hals hinab/
(وقتی می خوان حرف بزنن، واژه ها از آسمون تو دهنشون می افته)/
برادرا! برادرا!.. حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست/
برادرا! برادرا!.. حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست/
برادرا! برادرا!../
Bruder, irgendwas läuft falsch hier, das ist nicht mehr meine stadt./
(برادرا! حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست)/
برادرا! برادرا!../
Irgendwar läuft falsch hier, das ist nicht mehr meine stadt./
(برادرا! حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست)
Irgendwer hat wohl das ortseingangsschid vertauscht/
(یکی تابلوی اسم شهر رو عوض کرده)/
Das ist nicht mehr meine stadt, alles sieth hier so anders aus/
(اینجا دیگه شهر من نیست، همه چیز یه جور دیگه ست)/
Ich erkenne nichts wieder, dort drüben zum beispiel, das graue haus/
(همه چی غریبه ست،اون روبرو، اون خونه رنگیه، حالا سیاه ست)/
Das war mal quietschbunt und jetzt tragen sie farben aus der stadt hinaus/
(دیگه شهر از رنگ خالی شده)/
سربازی سر بازی سرسره بازی، سربازی را کُشت/
گوسفندی سر بازی گرگم به هوا، گرگی را خورد/
برادرا! برادرا!../
Bruder, irgendwas läuft falsch hier, das ist nicht mehr meine stadt/
(برادرا! حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست)/
برادرا! برادرا!../
Irgendwar läuft falsch hier, das ist nicht mehr meine stadt./
(برادرا! حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست)/
برادرا! برادرا!.. حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست/
برادرا! برادرا!.. حتما اشتباهی شده، این شهر شهر من نیست...
متن ترانه تا صبح فردا
آبی ست، چیزی روشن در چشم هایت/
می روید باغی روشن از دست هایت/
من با اشک از چشمان تو می ریزم/
با باغ از دستانِ تو می رُویم/
چیزی تا صبح فردا نمانده/
ماییم و صد قصه ی نخوانده/
باید از شهرِ تیره بُگریزیم/
باید با قصه ها در آمیزیم/
من از دستِ غمت، من از دستِ غمت/
عزیزم چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!/
من از دستِ غمت، من از دستِ غمت/
عزیزم چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!/
هر پاییز از چشمانِ تو می ریزد/
هر بار شکلی دیگر برمی خیزد/
امروز هم چشمانِ تو چه طوفانی ست!/
این پاییز در شهرِ موی تو طولانی ست/
در تو هر قصه ای جان می گیرد/
در من یک رازِ دیگر می میرد/
باید از شهرِ تیره بُگریزیم/
باید با قصه ها در آمیزیم/
چه دشت هایی در راه است!/
چه شهرهایی در باران!/
چه باغ هایی خندانند و اشک هایی پنهان!/
من از دست غمت، من از دست غمت/
عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!/
آبی ست، چیزی روشن در چشم هایت/
می روید باغی روشن از دست هایت/
من با اشک از چشمان تو می ریزم/
با باغ از دستانِ تو می رُویم/
من از دست غمت، من از دست غمت/
عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!/
من از دست غمت، من از دست غمت/
عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!
متن ترانه شهر من بخند
شهر من از شمال با کوه ها می رقصد/
از جنوب با کولی ها/
شهر من از شمال با خاطره هایش می خوابد/
از جنوب با رویاها/
قصه ای ست این شهر/
رازهای سربسته ای ست هر بار/
روزها از خواب ها، بیدارها سرشار/
شب تا روز بیدار/
شهر من شهروندی پر از ماشین و سیمان است هر روز/
شهر منم هم عاشقی با چشم گریان است هر شب/
شهر من را مردمش حرف نشنیدند و پند/
شهر من را کودکی در چهارراهی کرده بند/
شهر من ... بخند!/
شهر من ... بخند!/
شهر من ... بخند!/
شهر من ... بخند!/
شهر من صد قصه از عشق پنهان کرده است/
شهر من صد شعر از درد بر جان کرده است/
شهر من را سوزِ ساز مردمانش برده هوش/
از دِلش آوازهای، عاشقان آید به گوش/
شهر من با شب حدیثِ راهِ پر خون می کند/
کوچه کوچه قصه های عشقِ مجنون می کند/
شهر من داستانِ قهرمان هایش به یادش مانده است/
شهر من آوازهایی بی صدا در سوگِ مردم خوانده است/
شهر من ... بخند!/
شهر من ... بخند!/
شهر من ... بخند!/
شهر من ... بخند!
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.