- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
خسته هستم
متن ترانه اینجا شهر من نیست
سربازی سر بازی سرسره بازی، سربازی را کُشت/
گوسفندی سر بازی گرگم به هوا، گرگی را خورد/
دست هایی روی آسفالت خیابان ها جان می دادند/
بال هایی زیرِ سایه ی سرد تفنگی بی جان می مُرد/
Irgendwer hat wohl das ortseingangsschid vertauscht/
(یکی تابلوی اسم شهر رو عوض کرده)/
Das ist nicht mehr meine stadt, alles sieth hier so anders aus/
(اینجا دیگه شهر من نیست، همه چیز یه جور دیگه ست)/
Ich erkenne nichts wieder, dort drüben zum beispiel, das graue haus …/
(همه چی غریبه ست،اون روبرو، اون خونه رنگیه، حالا سیاه ست)/
Das war mal quietschbunt und jetzt tragen sie farben aus der stadt hinaus./
(دیگه شهر از رنگ خالی شده)/
Mir scheint als ob der himmel sich um ein-zwei meter verschoben hat/
(انگار آسمون دو متر بالاتر رفته)/
Alles runde ist eckig, jedes dreieck ein perfektes quadrat/
(گردی ها گوشه دار شدن و مثلث ها، مربع های ناب)/
Die menschen sind seltsam verformt, sie haben lautsprecher, statt ihrer ohren/
(آدما خیلی عوض شدن، جای گوش، بلندگو دارن)/
Und wenn sie raden fallen die wörter aus dem himmel ihren hals hinab/
(وقتی می خوان حرف بزنن، واژه ها از آسمون تو دهنشون می افته)/
برادرا! برادرا!.. حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست/
برادرا! برادرا!.. حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست/
برادرا! برادرا!../
Bruder, irgendwas läuft falsch hier, das ist nicht mehr meine stadt./
(برادرا! حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست)/
برادرا! برادرا!../
Irgendwar läuft falsch hier, das ist nicht mehr meine stadt./
(برادرا! حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست)
Irgendwer hat wohl das ortseingangsschid vertauscht/
(یکی تابلوی اسم شهر رو عوض کرده)/
Das ist nicht mehr meine stadt, alles sieth hier so anders aus/
(اینجا دیگه شهر من نیست، همه چیز یه جور دیگه ست)/
Ich erkenne nichts wieder, dort drüben zum beispiel, das graue haus/
(همه چی غریبه ست،اون روبرو، اون خونه رنگیه، حالا سیاه ست)/
Das war mal quietschbunt und jetzt tragen sie farben aus der stadt hinaus/
(دیگه شهر از رنگ خالی شده)/
سربازی سر بازی سرسره بازی، سربازی را کُشت/
گوسفندی سر بازی گرگم به هوا، گرگی را خورد/
برادرا! برادرا!../
Bruder, irgendwas läuft falsch hier, das ist nicht mehr meine stadt/
(برادرا! حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست)/
برادرا! برادرا!../
Irgendwar läuft falsch hier, das ist nicht mehr meine stadt./
(برادرا! حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست)/
برادرا! برادرا!.. حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست/
برادرا! برادرا!.. حتما اشتباهی شده، این شهر شهر من نیست...
متن ترانه تا صبح فردا
آبی ست، چیزی روشن در چشم هایت/
می روید باغی روشن از دست هایت/
من با اشک از چشمان تو می ریزم/
با باغ از دستانِ تو می رُویم/
چیزی تا صبح فردا نمانده/
ماییم و صد قصه ی نخوانده/
باید از شهرِ تیره بُگریزیم/
باید با قصه ها در آمیزیم/
من از دستِ غمت، من از دستِ غمت/
عزیزم چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!/
من از دستِ غمت، من از دستِ غمت/
عزیزم چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!/
هر پاییز از چشمانِ تو می ریزد/
هر بار شکلی دیگر برمی خیزد/
امروز هم چشمانِ تو چه طوفانی ست!/
این پاییز در شهرِ موی تو طولانی ست/
در تو هر قصه ای جان می گیرد/
در من یک رازِ دیگر می میرد/
باید از شهرِ تیره بُگریزیم/
باید با قصه ها در آمیزیم/
چه دشت هایی در راه است!/
چه شهرهایی در باران!/
چه باغ هایی خندانند و اشک هایی پنهان!/
من از دست غمت، من از دست غمت/
عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!/
آبی ست، چیزی روشن در چشم هایت/
می روید باغی روشن از دست هایت/
من با اشک از چشمان تو می ریزم/
با باغ از دستانِ تو می رُویم/
من از دست غمت، من از دست غمت/
عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!/
من از دست غمت، من از دست غمت/
عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!
متن ترانه از سرزمینهای شرقی
تو را نادیدنِ ما غم نباشد/
که در خَیلت به از ما کم نباشد/
من از دستِ تو در عالم نَهم روی/
ولیکن چون تو در عالم نباشد/
تو را نادیدنِ ما غم نباشد/
که در خیلت به از ما کم نباشد/
من از دست تو در عالم نهم روی/
ولیکن چون تو در عالم نباشد/
تو با ناز به صد راز کنی اندر سرم صد قصه آغاز/
من آن مرغ، من آن با، کنم اندر هوایت بال و پرواز/
بیا بار سفر بندیم از این دشت/
زمستون باز توی این خونه برگشت/
بیا تا قصّه ها گویم برایت/
که دوران جدایی دیر بُگذشت/
بیا بار سفر بندیم از این دشت/
زمستون باز توی این خونه برگشت/
بیا تا قصّه ها گویم برایت/
که دوران جدایی دیر بُگذشت
متن ترانه ماهی و گربه
گوش کن اینم چیزی نیست
جز این چاره ای نیست/
گوش کن اینم میگذره/
خاطره شو باد می بره/
می رقصه می ریزه آخرین برگ از درخت/
می بنده می ره آخر از شهر تیره، بخت/
تنگ شیشه ای شکست/
ما اما دست روی دست/
آخرین ماهی هم مرد/
آخرین شاخه پژمرد/
باد ما را با خود خواهد برد/
یاد ما را در خود خواهد داشت/
آب ما را حل خواهد کرد/
شهر ما را بغل خواهد کرد/
گوش کن شاید شب چیزی گفت/
تاریکی شاید رازی داشت/
بعد از اینجا شاید باغی بود/
شهری شاید آوازی داشت/
می رقصه می ریزه آخرین برگ از درخت/
می بنده می ره آخر از شهر تیره، بخت/
تنگ شیشه ای شکست/
ما اما دست روی دست/
آخرین ماهی هم مرد/
آخرین شاخه پژمرد/
باد ما را با خود خواهد برد/
یاد ما را در خود خواهد داشت/
آب ما را حل خواهد کرد/
شهر ما را بغل خواهد کرد
متن ترانه لیلی
دوباره هوای شهر، بی قراره/
ستاره؟... ستاره ای به شب نداره/
دوباره هوای شهر، بی قراره/
زمستون به روی شهر، موندگاره،لیلی/
لیلی، لیلی، امید شهر بی قراره/
لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره/
لیلی، لیلی، بگو آسمون بباره/
لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره، لیلی/
پرستوهای شادی پر گرفتند/
دل از آبادی ما برگرفتند/
به راه شهرهای آفتابی/
زمین سرد، پشت سرگرفتند/
لیلی، لیلی، امید شهر بی قراره/
لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره/
لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره/
لیلی، آخ لیلی، بگو آسمون بباره/
لیلی/
سحرگاهان که این دشت طلاپوش/
سراسر می شود آواز و آغوش/
به دامان چمن ای غنچه بنشین/
بهارم باش با لب های خاموش/
لیلی، لیلی، امید شهر بی قراره/
لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره/
لیلی، آخ لیلی، بگو آسمون بباره/
لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره، لیلی
متن ترانه آشوبم
تنها تویی تو که می تپی به نبض این رهایی
تو فارغ از وفور سایه هایی
باز آ که جز تو
جهان من حقیقتی ندارد
تو میروی که ابر غم ببارد
به سمت ماندنت راهی، نمی شوی چرا گاهی
ستاره هدیه کن به مشت پوچ شب ها
شمرده تر بگو با من ، حروف رفتنت تا من
بگیرم از دلت همه بهانه ها را
آشــــــــــــــــــــــــوبم، آرامشم توئی
به هر ترانه ای سر می کشم توئی
سحر اضافه کن به فهم آسمانم
آشــــــــــــــــــــــــوبم، آرامشم توئی
به هر ترانه ای سر می کشم توئی
بیا که بی تو من غم دو صد خزانم
بگذار ، بگویم
که از سراب این و آن بریدم
من از عطش ، ترانه آفریدم
به سمت ماندنت راهی، نمی شوی چرا گاهی
ستاره هدیه کن به مشت پوچ شب ها
شمرده تر بگو با من ، حروف رفتنت تا من
بگیرم از دلت همه بهانه ها را
آشــــــــــــــــــــــــوبم ، آرامشم توئی
به هر ترانه ای سر می کشم توئی
بیا که بی تو من غم دو صد خزانم
متن ترانه قطار
دلت که می لرزید من با چشام دیدن
تو زل تابستون چقدر زمستونه
هوا گرفته نبود دلم گرفتاون شب
به مادرم گفتم هنوز بارونه
قطار رد شد و رفت مسافرا موندن
مسافرا که برن قطار میمونه
تو برف بارونی قطار قلب منه
قلب شکستۀ من تو برف مدفونه
دونه به دونه غمی ریل به ریل شبم
غم توی خونه من هر شبو مهمونه
امشب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم
بگو شب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم
یه شب که سردم بود به مادرم گفتم
هوا که سرد میشه یاد تو میفتم
طفلی دلش لرزید دلش دوباره شکست
تو زل تابستون تو کوچه برف نشست
مسافرا شعرن تو برف و بارونی
قطار قلب منه چشمتو پنجره هاش
پنجره ها بستن مسافرا خستن
ببار تا دم صبح به فکر هیچی نباش
دونه به دونه غمی غصه به غصه شبم
کاشکی یه روز صبح شه کاش فقط ای کاش
امشب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.