- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
andromeda
متن ترانه سرانجام
آغار ما تویی و سرانجام ما تویی بی تو مسیر عشق به آخر نمیرسد
بر سردر سرای محبت نوشته اند با سر کسی به محضر دلبر نمیرسد
در راه جابر این همه عمار و میثم است , در راه جابر این همه عمار و میثم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است , باز این چه شورش است که در خلق عالم است
سالار هر مبارزه بی ادعا حسین ای کشته ی وحوش مقدس نما حسین
ای کشته ی وحوش مقدس نما حسین
لبیک یا امامی لبیک یا حسین , لبیک یا امامی لبیک یا حسین
باز برخیز که در غافله حاضر باشی در جهانه گذرانی که مسافر باشی
وقت جبرانه نشستن شده برخیز و بیا اربعینست در آن کوش که جابر باشی
در مسیری که در آن یار طلب کرده تو را شرط اول قدم آنست که ناصر باشی
چه کریمست اگر حر بشوی میبردت چه کریمست اگر حر بشوی میبردت
تا که همپای حبیب ابن مظاهر باشی
کربلای تو همین جاست همین امروزست
کربلای تو همین جاست همین امروزست عهد کن با ولی عصر معاصر باشی
در دل اگر که گندم ری کشته ای نیا خود را به پای درهم اگر کشته ای نیا
نورش نصیب قلبه منافق نمیشود دلبسته ی مقام که عاشق نمیشود
جای نشستن است مگر زیر نام تو بی رگ چگونه دم بزنم از قیام تو
این دستها که چوب علم را گرفته اند بی شک چنین گلوی ستم را گرفته اند
در کشتی نجات خدا ناخدا حسین راز به هم تنیدن دلهای ما حسین
حب الحسین یجمعنا شد نشان ما در خیمه ی حسین یکی شد زبان ما
محشر کبری به پا کرد است آن ذبح عظیم بار بربندید بار بربندید بسم الله الرحمن الرحیم
متن ترانه ولوله
سر زده بر کوی دلم سوی دلم نازنین یار و نگارم آرامه جانم
ولوله در ولوله شد یک دله شد با دله بی کسو کارم تا دل ستانم
میروم منزل به منزل رو به سویش , تا ببینم بار دیگر ماه رویش
مکتبو دفتر و منصبو نشکن در بر دلبر باید رها کرد
باید از این تن دل ببرید و جامه درید و شوری به پا کرد
آه ای تاب و توانم تا کی بی تو بمانم یا پیغام تو خوانم یا حیران جان فشانم
در بزمت سر به چمانت رقصان نرگسه مستت حیران خرمن مویت سامان ای خوب خوبان
میروم منزل به منزل رو به سویش , تا ببینم بار دیگر ماه رویش
مکتبو دفتر و منصبو نشکن در بر دلبر باید رها کرد
باید از این تن دل ببرید و جامه درید و شوری به پا کرد
آه ای تاب و توانم تا کی بی تو بمانم یا پیغام تو خوانم یا حیران جان فشانم
در بزمت سر به چمانت رقصان نرگسه مستت حیران خرمن مویت سامان ای خوب خوبان
شوری به پا کرد میروم منزل به منزل رو به سویش
متن ترانه عاشق شدن
دله من با دله تو خوشه بدجوری دوریت منو میکشه
تو باشی من رو هوام تو دوایی و دوام بی تو دنیا رو نه نمیخوام هو هه هو هه
عاشق شدن راه با صفایی داره غمو بیقراری داره دوست داره هر کاری میکنی دل از کارات سر درآره
بدجوری بیتابی داره تا خود صبح بیخوابی داره ای وای از عشق
عاشق شدن راه با صفایی داره غمو بیقراری داره دوست داره هر کاری میکنی دل از کارات سر درآره
بدجوری بیتابی داره تا خود صبح بیخوابی داره ای وای از عشق
کی میتونه مثه تو پا به پای دلم باشه یه جوری دل میتونه با عشقه تو بی پروا شه
که اگه هر چی فاصله ست به منو تو اصرار کنه نمیتونه ما دو تا رو به دوری وادار کنه
عاشق شدن راه با صفایی داره غمو بیقراری داره دوست داره هر کاری میکنی دل از کارات سر درآره
بدجوری بیتابی داره تا خود صبح بیخوابی داره ای وای از عشق
عاشق شدن راه با صفایی داره غم و بیقراری داره دوست داره هر کاری میکنی دل از کارات سر درآره
بدجوری بیتابی داره تا خود صبح بیخوابی داره ای وای از عشق
متن ترانه بی قرارم
عاشق شدم رفت تو کردی بیقرارم از تو یه دلتنگی فقط مونده برا من آخه کی میخواد بیاد جاتو بگیره دنیا میخواد هرجا منو با تو ببینه ببین بی تو دلم یخ کرد همه حرفاتو از بر کرد بیا حال دلم خوبه بیا دوباره باز برگرد شدم پریشون تو کجایی برگرد حیرون کوچه ها شدم دوباره تب کرد قلب مریضم این روزا هواتو کرده بی معرفت تو نیستی این خونه چه سرده شدم پریشون تو کجایی برگرد حیرون کوچه ها شدم دوباره تب کرد قلب مریضم این روزا هواتو کرده بی معرفت تو نیستی این خونه چه سرده ندید چشات داغونتم من این دلتنگیو مدیونتم همین ببین بی طاقتم و بی قررا ببین اشکم میخواد بی تو دراد به این چشمام قسم دلواپسم فقط منو ببین شدم پریشون تو کجایی برگرد حیرون کوچه ها شدم دوباره تب کرد قلب مریضم این روزا هواتو کرده بی معرفت تو نیستی این خونه چه سرده شدم پریشون تو کجایی برگرد حیرون کوچه ها شدم دوباره تب کرد قلب مریضم این روزا هواتو کرده بی معرفت تو نیستی این خونه چه سرده
متن ترانه نگفتمت
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم در این سراب فنا چشمه حیات منم نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی که نقش بند سراپرده رضات منم نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی مرو به خشک که دریای باصفات منم نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو بیا که قدرت پرواز و پر و پات منم نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند که آتش و تبش و گرمی هوات منم نگفتمت که صفت های زشت در تو نهند که گم کنی که سر چشمه صفات منم وگر به خشم روی صد هزار سال ز من به عاقبت به من آیی که منتهات منم اگر چراغ دلی دان که راه خانه کجاست وگر خدا صفتی دان که کدخدات منم نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم در این سراب فنا چشمه حیات منم نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی که نقش بند سراپرده رضات منم
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.