- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
پالت
متن ترانه مثلث
چشمات مثل مُثلث، دسات مثل گندم زار/
دمینِ قلبت همش خون تو/
مینِ قلب یک مَن خون/
چشمات مثل مُثلث، دسات مثل گندم زار/
دمینِ قلبت همش خون تو/
دمینِ قلبت یک مَن خون/
تو چشمات مثل مُثلثس می دَنی؟/
دمین قلب تو همش خُونس می دَنی؟/
دمینِ قلب تو یک مَن خُونس می دَنم/
دمینِ قلب تو همش خُونس می دَنی؟/
چشمات مثل مُثلث، دسات مثل گندم زار/
دمینِ قلبت همش خون/
دمینِ قلبت یک مَن خون/
چشمات مثل تو، مُثلث دسات مثل گندم زار/
دمینِ قلبت همش خون/
دمینِ قلبت یک مَن خون/
تو چشمات مثل مُثلثس می دَنی؟/
دمینِ قلب تو همش خُونس می دَنی؟/
دمینِ قلب تو یک مَن خُونس می دَنم/
تو منِ قلب تو همش خُونس می دَنی؟/
چشات مهتاب قلبت خون/
صدات چیک چیکِ بارون/
نگات گرمای آفتاب صُبحت باغ بهارون
متن ترانه خسرو و شیرین
آتشی در سینه دارم جاودانی/
عمر من مرگیست نامش زندگانی/
رحمتی کن کز غمت جان می سپارم/
بیش از این من طاقت هجران ندارم/
کِی نَهی بر سرم پای ای پری از وفاداری/
اشک من شد تمام بس در غمت کرده ام زاری/
گرچه نازِ دلبران دل تازه دارد/
ناز هم بر دل من اندازه دارد/
آتشی در سینه دارم جاودانی/
عمر من مرگیست نامش زندگانی/
رحمتی کن کز غمت جان می سپارم/
بیش از این من طاقت هجران ندارم
متن ترانه درس علوم
از درسِ علوم جمله بُگریزی بِه/
و اندر سرِ زلفِ دلبر آویزی به/
ز آن پیش که روزگار خونت ریزد/
تو خونِ قنینه در قدح ریزی به/
از آمدن و رفتنِ ما سودی کو؟/
وز بافته ی وجودِ ما پودی کو؟/
در چَنبَرِ چرخ جانِ چندین پاکان/
میسوزد و خاک میشود دودی کو؟/
از آمدن و رفتنِ ما سودی کو؟/
وز بافته ی وجودِ ما پودی کو؟/
در چَنبَرِ چرخ جانِ چندین پاکان/
میسوزد و خاک میشود دودی کو؟/
از آمدنم نبود گردون را سود/
وز رفتن من جاه و جلالش نفزود؛/
وز هیچکسی نیز دو گوشم نشنود/
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود؟/
جامی است که عقل آفرین میزندش/
صد بوسه زِ مِهْر بر جَبین میزندش؛/
این کوزهگر دَهْر چنین جامِ لطیف/
میسازد و باز بر زمین میزندش
متن ترانه هزارتا قصه
دلا دیدی که خورشید از شبِ سرد/
چو آتش سر ز خاکستر برآورد/
ز هر خونِ دلی سروی قد افراشت/
به هر سَروی، تَذَروی نغمه برداشت/
که خورشید از شب سرد/
چو آتش سر برون کرد/
که از خون دل ما/
تذروی نغمه سر کرد/
صدای خون در آوازِ تذرو است/
دلا این یادگار خونِ سرو است/
دلا دیدی، که خورشید از شب سرد/
چو آتش سر ز خاکستر برون کرد/
برادر نوجوونه برادر غرق خونه/
برادر مثل خورشید سر میکشه تو خونه/
خونه ی مادربزرگه هزار تا قصه داره/
خونه ی مادربزرگه شادی و غصه داره/
خونه ی مادربزرگه هزار تا قصه داره/
خونه ی مادربزرگه شادی و غصه داره/
کنار خونۀ ما همیشه سبزه زاره/
دشتاش پر از بوی گل اینجا همش بهاره/
کنار خونۀ ما همیشه سبزه زاره/
دشتاش پر از بوی گل اینجا همش بهاره
متن ترانه لیلی
دوباره هوای شهر، بی قراره/
ستاره؟... ستاره ای به شب نداره/
دوباره هوای شهر، بی قراره/
زمستون به روی شهر، موندگاره،لیلی/
لیلی، لیلی، امید شهر بی قراره/
لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره/
لیلی، لیلی، بگو آسمون بباره/
لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره، لیلی/
پرستوهای شادی پر گرفتند/
دل از آبادی ما برگرفتند/
به راه شهرهای آفتابی/
زمین سرد، پشت سرگرفتند/
لیلی، لیلی، امید شهر بی قراره/
لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره/
لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره/
لیلی، آخ لیلی، بگو آسمون بباره/
لیلی/
سحرگاهان که این دشت طلاپوش/
سراسر می شود آواز و آغوش/
به دامان چمن ای غنچه بنشین/
بهارم باش با لب های خاموش/
لیلی، لیلی، امید شهر بی قراره/
لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره/
لیلی، آخ لیلی، بگو آسمون بباره/
لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره، لیلی
متن ترانه شباهنگام
تو را من چشم در راهم /
تو را من چشم در راهم /
شباهنگام/
شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی/
و زان دلخستگانت راست /
و زان دلخستگانت راست /
اندوهی فراهم/
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم/
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم/
تو را من چشم در راهم شباهنگام/
شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی/
و زان دلخستگانت راست /
و زان دلخستگانت راست/
اندوهی فراهم/
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم/
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم
متن ترانه از سرزمینهای شرقی
تو را نادیدنِ ما غم نباشد/
که در خَیلت به از ما کم نباشد/
من از دستِ تو در عالم نَهم روی/
ولیکن چون تو در عالم نباشد/
تو را نادیدنِ ما غم نباشد/
که در خیلت به از ما کم نباشد/
من از دست تو در عالم نهم روی/
ولیکن چون تو در عالم نباشد/
تو با ناز به صد راز کنی اندر سرم صد قصه آغاز/
من آن مرغ، من آن با، کنم اندر هوایت بال و پرواز/
بیا بار سفر بندیم از این دشت/
زمستون باز توی این خونه برگشت/
بیا تا قصّه ها گویم برایت/
که دوران جدایی دیر بُگذشت/
بیا بار سفر بندیم از این دشت/
زمستون باز توی این خونه برگشت/
بیا تا قصّه ها گویم برایت/
که دوران جدایی دیر بُگذشت
متن ترانه تا صبح فردا
آبی ست، چیزی روشن در چشم هایت/
می روید باغی روشن از دست هایت/
من با اشک از چشمان تو می ریزم/
با باغ از دستانِ تو می رُویم/
چیزی تا صبح فردا نمانده/
ماییم و صد قصه ی نخوانده/
باید از شهرِ تیره بُگریزیم/
باید با قصه ها در آمیزیم/
من از دستِ غمت، من از دستِ غمت/
عزیزم چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!/
من از دستِ غمت، من از دستِ غمت/
عزیزم چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!/
هر پاییز از چشمانِ تو می ریزد/
هر بار شکلی دیگر برمی خیزد/
امروز هم چشمانِ تو چه طوفانی ست!/
این پاییز در شهرِ موی تو طولانی ست/
در تو هر قصه ای جان می گیرد/
در من یک رازِ دیگر می میرد/
باید از شهرِ تیره بُگریزیم/
باید با قصه ها در آمیزیم/
چه دشت هایی در راه است!/
چه شهرهایی در باران!/
چه باغ هایی خندانند و اشک هایی پنهان!/
من از دست غمت، من از دست غمت/
عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!/
آبی ست، چیزی روشن در چشم هایت/
می روید باغی روشن از دست هایت/
من با اشک از چشمان تو می ریزم/
با باغ از دستانِ تو می رُویم/
من از دست غمت، من از دست غمت/
عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!/
من از دست غمت، من از دست غمت/
عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان!
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.