

- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
کنج خراب
متن ترانه هو حق
🗣 Farman Fathalian
🎵 Hoo Hagh
#FarmanFathalian
پر شد از عشق علی اعضای من
هو حق حق هو علی مولای من
ای به سر زلف تو سودای من
وز غم هجران تو غوغای من
لعل لبت شهد مصفای من
عشق تو بگرفته سراپای من
من شده تو آمده بر جای من
هو حق حق هو علی مولای من
پر شد از عشق علی اعضای من
گرچه بسی رنج غمت بردهام
جام پیاپی ز بلا خوردهام
سوخته جانم اگر افسردهام
زنده دلم گر چه ز غم مردهام
چون لب تو هست مسیحای من
هو حق حق هو علی مولای من
پر شد از عشق علی اعضای من
شیفتهی حضرت مولا هستم
عاشق دیدار دلآراستم
راهرو این وادی والا هستم
از همه بگذشته تو را خواستم
نیست به غیر از تو تمنای من
هو حق حق هو علی مولای من
پر شد از عشق علی
متن ترانه ساقی
🗣 Farman Fathalian
🎵 Saghi
#FarmanFathalian
حیدر ِ با صفای ِ من
دلبر و دل رُبای من
یار گره گشای من
آینه ی روان من
ساقی ِ با صفای من
باده ی غم زدای من
حیدر ِ با صفای ِ من
دلبر و دل رُبای من
یار گره گشای من
آینه ی روان من
ساقی ِ با صفای من
باده ی غم زدای من
پیر من و مراد من
درد من و دوای من
فاش بگویم این سخن
شمس من و خدای من ... شمس من و خدای من
پیر من و مراد من
درد من و دوای من
فاش بگویم این سخن
شمس من و خدای من ... شمس من و خدای من
گِرد ِ جهان دویدم
ای بُت ِ دل گزار من *
غیر ِ تو کَس ندیدم
ای شه تاجدار من
از همه کس بریده ام
تا که شوی تو یار م
گِرد ِ جهان دویدم
ای بُت ِ دل گزار من *
غیر ِ تو کَس ندیدم
ای شه تاجدار من
از همه کس بریده ام
تا که شوی تو یار من
پیر من و مراد من
درد من و دوای من
فاش بگویم این سخن
شمس من و خدای من ... شمس من و خدای من
باد بیاد شبانه وار
از عشقش وزان وزان
رعد بیاد و لرزد
از غم او عیان عیان
رعد بیا و در پی اش
پیش رو و دوان دوا
ابر بیاد و آب زد
مشرق و مغرب ِ جهان
پیر من و مراد من
درد من و دوای من
فاش بگویم این سخن
شمس من و خدای من ... شمس من و خدای من
پیر من و مراد من
درد من و دوای من
فاش بگویم این سخن
شمس من و خدای من ... شمس من و خدای من
متن ترانه صاحب دم
🗣 Farman Fathalian
🎵 Saheb Dam
#FarmanFathalian
دم بود نایی من در دمِ دم هستم نی
بند بندم همگی پر بود از نغمه وی
هر دم از دم بزند آتشم اندر رگ و پی
عشق دم گاه به رومم کشد و گاه به ری
"گاه اندر عرب اندازد و گاهی عجمم"
یا رب این نای و نی و ما و من و دمدمه چیست؟
دم به دم می دمد و صاحب دم پیدا نیست
پر صدا کرده جهان را ز منم این منم کیست؟
منم این صاحب دم ،یا من او هر دو یکیست
"او منم یا منم او یا بود از او منمم"
منم آن ذات که در عین صفات آمده ام
از حضور شه شیرین حرکات آمده ام
خضر راه حقم و از ظلمات آمده ام
گمرهان را هله از بهر نجات آمده ام
"ای بسا مرده که یک دم شود احیا ز دمم"
من که از باده خم هو مخمورم
نیست جز درد کشی چیز دگر منظورم
من ز هفتاد و دو ملت به حقیقت دورم
بر سر دار انا الحق زنم و منصورم
"خصم اگر سنگ ببارد به سرم نیست غمم
متن ترانه صاحب دم
🗣 Farman Fathalian
🎵 Saheb Dam
#FarmanFathalian
دم بود نایی من در دمِ دم هستم نی
بند بندم همگی پر بود از نغمه وی
هر دم از دم بزند آتشم اندر رگ و پی
عشق دم گاه به رومم کشد و گاه به ری
"گاه اندر عرب اندازد و گاهی عجمم"
یا رب این نای و نی و ما و من و دمدمه چیست؟
دم به دم می دمد و صاحب دم پیدا نیست
پر صدا کرده جهان را ز منم این منم کیست؟
منم این صاحب دم ،یا من او هر دو یکیست
"او منم یا منم او یا بود از او منمم"
منم آن ذات که در عین صفات آمده ام
از حضور شه شیرین حرکات آمده ام
خضر راه حقم و از ظلمات آمده ام
گمرهان را هله از بهر نجات آمده ام
"ای بسا مرده که یک دم شود احیا ز دمم"
من که از باده خم هو مخمورم
نیست جز درد کشی چیز دگر منظورم
من ز هفتاد و دو ملت به حقیقت دورم
بر سر دار انا الحق زنم و منصورم
"خصم اگر سنگ ببارد به سرم نیست غمم
متن ترانه هو حق
🗣 Farman Fathalian
🎵 Hoo Hagh
#FarmanFathalian
پر شد از عشق علی اعضای من
هو حق حق هو علی مولای من
ای به سر زلف تو سودای من
وز غم هجران تو غوغای من
لعل لبت شهد مصفای من
عشق تو بگرفته سراپای من
من شده تو آمده بر جای من
هو حق حق هو علی مولای من
پر شد از عشق علی اعضای من
گرچه بسی رنج غمت بردهام
جام پیاپی ز بلا خوردهام
سوخته جانم اگر افسردهام
زنده دلم گر چه ز غم مردهام
چون لب تو هست مسیحای من
هو حق حق هو علی مولای من
پر شد از عشق علی اعضای من
شیفتهی حضرت مولا هستم
عاشق دیدار دلآراستم
راهرو این وادی والا هستم
از همه بگذشته تو را خواستم
نیست به غیر از تو تمنای من
هو حق حق هو علی مولای من
پر شد از عشق علی
متن ترانه ساقی
🗣 Farman Fathalian
🎵 Saghi
#FarmanFathalian
حیدر ِ با صفای ِ من
دلبر و دل رُبای من
یار گره گشای من
آینه ی روان من
ساقی ِ با صفای من
باده ی غم زدای من
حیدر ِ با صفای ِ من
دلبر و دل رُبای من
یار گره گشای من
آینه ی روان من
ساقی ِ با صفای من
باده ی غم زدای من
پیر من و مراد من
درد من و دوای من
فاش بگویم این سخن
شمس من و خدای من ... شمس من و خدای من
پیر من و مراد من
درد من و دوای من
فاش بگویم این سخن
شمس من و خدای من ... شمس من و خدای من
گِرد ِ جهان دویدم
ای بُت ِ دل گزار من *
غیر ِ تو کَس ندیدم
ای شه تاجدار من
از همه کس بریده ام
تا که شوی تو یار م
گِرد ِ جهان دویدم
ای بُت ِ دل گزار من *
غیر ِ تو کَس ندیدم
ای شه تاجدار من
از همه کس بریده ام
تا که شوی تو یار من
پیر من و مراد من
درد من و دوای من
فاش بگویم این سخن
شمس من و خدای من ... شمس من و خدای من
باد بیاد شبانه وار
از عشقش وزان وزان
رعد بیاد و لرزد
از غم او عیان عیان
رعد بیا و در پی اش
پیش رو و دوان دوا
ابر بیاد و آب زد
مشرق و مغرب ِ جهان
پیر من و مراد من
درد من و دوای من
فاش بگویم این سخن
شمس من و خدای من ... شمس من و خدای من
پیر من و مراد من
درد من و دوای من
فاش بگویم این سخن
شمس من و خدای من ... شمس من و خدای من
متن ترانه صاحب دم
🗣 Farman Fathalian
🎵 Saheb Dam
#FarmanFathalian
دم بود نایی من در دمِ دم هستم نی
بند بندم همگی پر بود از نغمه وی
هر دم از دم بزند آتشم اندر رگ و پی
عشق دم گاه به رومم کشد و گاه به ری
"گاه اندر عرب اندازد و گاهی عجمم"
یا رب این نای و نی و ما و من و دمدمه چیست؟
دم به دم می دمد و صاحب دم پیدا نیست
پر صدا کرده جهان را ز منم این منم کیست؟
منم این صاحب دم ،یا من او هر دو یکیست
"او منم یا منم او یا بود از او منمم"
منم آن ذات که در عین صفات آمده ام
از حضور شه شیرین حرکات آمده ام
خضر راه حقم و از ظلمات آمده ام
گمرهان را هله از بهر نجات آمده ام
"ای بسا مرده که یک دم شود احیا ز دمم"
من که از باده خم هو مخمورم
نیست جز درد کشی چیز دگر منظورم
من ز هفتاد و دو ملت به حقیقت دورم
بر سر دار انا الحق زنم و منصورم
"خصم اگر سنگ ببارد به سرم نیست غمم
متن ترانه صاحب دم
🗣 Farman Fathalian
🎵 Saheb Dam
#FarmanFathalian
دم بود نایی من در دمِ دم هستم نی
بند بندم همگی پر بود از نغمه وی
هر دم از دم بزند آتشم اندر رگ و پی
عشق دم گاه به رومم کشد و گاه به ری
"گاه اندر عرب اندازد و گاهی عجمم"
یا رب این نای و نی و ما و من و دمدمه چیست؟
دم به دم می دمد و صاحب دم پیدا نیست
پر صدا کرده جهان را ز منم این منم کیست؟
منم این صاحب دم ،یا من او هر دو یکیست
"او منم یا منم او یا بود از او منمم"
منم آن ذات که در عین صفات آمده ام
از حضور شه شیرین حرکات آمده ام
خضر راه حقم و از ظلمات آمده ام
گمرهان را هله از بهر نجات آمده ام
"ای بسا مرده که یک دم شود احیا ز دمم"
من که از باده خم هو مخمورم
نیست جز درد کشی چیز دگر منظورم
من ز هفتاد و دو ملت به حقیقت دورم
بر سر دار انا الحق زنم و منصورم
"خصم اگر سنگ ببارد به سرم نیست غمم
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.