- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
سنتی
متن ترانه آشوبم
تنها تویی تو که می تپی به نبض این رهایی
تو فارغ از وفور سایه هایی
باز آ که جز تو
جهان من حقیقتی ندارد
تو میروی که ابر غم ببارد
به سمت ماندنت راهی، نمی شوی چرا گاهی
ستاره هدیه کن به مشت پوچ شب ها
شمرده تر بگو با من ، حروف رفتنت تا من
بگیرم از دلت همه بهانه ها را
آشــــــــــــــــــــــــوبم، آرامشم توئی
به هر ترانه ای سر می کشم توئی
سحر اضافه کن به فهم آسمانم
آشــــــــــــــــــــــــوبم، آرامشم توئی
به هر ترانه ای سر می کشم توئی
بیا که بی تو من غم دو صد خزانم
بگذار ، بگویم
که از سراب این و آن بریدم
من از عطش ، ترانه آفریدم
به سمت ماندنت راهی، نمی شوی چرا گاهی
ستاره هدیه کن به مشت پوچ شب ها
شمرده تر بگو با من ، حروف رفتنت تا من
بگیرم از دلت همه بهانه ها را
آشــــــــــــــــــــــــوبم ، آرامشم توئی
به هر ترانه ای سر می کشم توئی
بیا که بی تو من غم دو صد خزانم
متن ترانه مرا به خاطرت نگه دار
باز امشب دل من غرق گله شد
بی تاب و بی رمق بی حوصله شد
دردا که دوری دردا
ای آرزوی فردا توبیا تو بیا
نداری خبر ز حال من نداری
که دل به جاده می سپاری
سحر ندارد این شب تار
مرا به خاطرت نگهدار
از من دیگر بصری در آینه نیست
پیدا کن تو مرا این فاصله چیست
ای معنی شعرِ ترِ من
پرواز جاری در پر من
تو بیا تو بیا
سرگردانم بر سرِ کویت
شب میبارد از سرِ مویت
نداری، خبر ز حال من نداری
که دل به جاده می سپاری
سحر ندارد این شب تار
مرا به خاطرت نگهدار
متن ترانه هندسه
هرگوشه ای از شورِ آواز من پیدا می شود قصیده ی تو
نورِ باورِ پرواز تا به ناکجا تابیده شد به جان ز دیده ی تو
طلوعِ نگاه شروعِ شراب از مُختصاتِ نامِ توست
ایمانِ من در حلقه ی هندسه ی اندامِ توست
نامت از ازل شکُفته بر لب
نقره می زند رُخِ تو بر شب
کاش این ماجرا به سرنیاید
شاهی بی گُمان به مَسند دل
نجوا می کنی امید ساحل
کاش این ماجرا به سر نیاید
ببار ای ابرِ مِی اندود من مستانه ام کن
بسوز اندیشه را از بیخ و بُن دیوانه ام کن
چو رودی بر روانم شو روان ای دولتِ شعر
بکَن تن را ز من من را ز جان جانانه ام کن
متن ترانه باران تویی
از آسمانم ماتم ببارد
هراس بی تو ماندنم ادامه دارد
نمی نویسم ترانه بی تو
چگونه پر کشد خیال واژه بی تو
به لب رسیده جان کجایی کجایی
که برده طاقتم جدایی
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که در ره تو من
نفس بریده در گزارم
مگر ندانی چو از تو دورم
بی راهه ای خموش و تار
بی عبورم
نمی توانم دگر بگویم
که من اسیر این خزان تو به تویم
به لب رسیده جان کجایی کجایی
رهی نمانده تا رهایی
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که در ره تو من
نفس بریده در گزارم
باران تویی به خاک من بزن
بازآ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
متن ترانه زن دیوانه
با توام پنجره هان رونقِ این خانه چه شد
آن زنِ دیوانه که رفت آن مردکِ دیوانه چه شد
از مرد شب آواره بگو بگو خورشید شبش کجاست
از تسـبیحِ عاشقانه ها بگو دانه به دانه چه شد
آه خواب آلودگی بی تو در چشمِ عاشق نیاید
تنها ماندم کسی جز تو شاید نشاید که آید
پیدا شو شعله کن جانِ پروانه را
عمرِ دیوانه دیری نپاید
کجا می روی کمی بمان عشق
زمینم نزن از آسمان عشق
بیا به باران تکیه کن قدم قدم این پرسه را
بیا بگیر از چهره ام غم و شب و تب هر سه را
مرا به طوفان داده ای خودت کجایی
متن ترانه کلاغ
هوا آن سوی چشمانم بارانیست
سکوتم تحفه رنجی پنهانیست
به شب آغشته می ماند خورشیدم
فراز تپه ای ماهی پیدا نیـست
صدایی از درون با من می گوید
شروعِ فصلِ بی رحم تنهاییست
پـر می زند بر بامم سیاهِ کلاغ و شب
به ویرانه ها می مانم خانه بی چراغ و تب
می سوزدم می کوبد به در دست سرد باد
جز رفتنت تصویری نمی آورم بـه یـاد
هوا آن سوی چشمانم بارانیست
سکوتم تحفه رنجی پنهانیست
هوا را پنجه می سایم، می بینی
نفس اطرافِ دستانم پیدا نیست
متن ترانه عاشقانه تنهاست
با تو رسیده ام به شبی ابدی
آه تو کوچه کوچه مرا بلدی
من به جز آبیِ نگاهت آسمانی نمی شناسم
تا تو سرگرم روزگاری از نفس بی تو می هراسم
رد شو از قاب لحظه هایم دیده شو عاشقانه تنهاست
رهسپارم به سویت اما جاده لبریز سوز سرماست
مرا باور کنی یا نه تویی پایانِ ویرانی
چه غمگینانه آزادی از آن عهدی که می دانی
با تو رسیده ام به شبی ابدی
آه تو تار و پود مرا بلدی
آه نمی رود ز یادم تمام خاطراتی که عاشقانه سر شد
متن ترانه حرفی بزن
حرفی بزن تو ای درد آشنا
می شکنی چرا قلب مرا
منی که عمری پا به پای تو دویده ام وای
منی که جز عشقت ، گلی دگر نچیده ام وای
ندارم بُغضی از تقدیر
از این دورانِ دور و دیر
خدا می داند
سپردم هرچه هست هستی
به دستت ای میِ مستی
خدا می داند
متن ترانه خوشا به من
خوشا به من که دستِ تو پرواز هدیه می کند
خوشا به تو که عاشقت صد بارگریه می کند
خوشا که قامتم رِسَد به میوه ی خیال تو
رسیده ای نچینمت منم حریفِ کالِ تو
می نوشم از چشمانِ تو
جُرعه به جُرعه شعرِ نو
حافظه ی دستانِ من
پـر شده از دامانِ تو
متن ترانه شبیه یک مرداب
چه می بینی بگو با من چقدر راه مانده تا جاده
به شیب شب سرازیرم عطش می زاید این باده
دریـغـا از عشـق درایـن شــامِ شـوم
که کوچه می گرید ستاره ها مغموم
ترانه بی رونق به کنجِ غم محکوم
ای داد و ای فریاد از این شب بی خواب
که غُصّه می پاشـد به خلوتم مهتاب
منم سُکونی گس شـبیهِ یک مرداب
نمی دانم چـه شـد دسـتم رها کردی
نمی دانی به کارِ دل چه ها کردی
متن ترانه در حسرت ماه
سـربذار روی شـونه هام
تا بگم آروم از غُصّه هام
تا بگم چی اومد به سـرم
رفت چرا نازنیـن دلبــرم
عیش وشراب ومستی کارِ ما بود
عشق وخدا وهستی یارِ ما بود
اما شد رنگِ زمستون نو بهارِ ما
بَزمِ مهر وجنون در دل به پا بود
سینه لبریز ازشور ازوفا بود
اما غم آمد به قلبم ای خدا چرا
سوختم سوختم من از غم
دلِ او پیِ یارِ دیگری بود
که عمرِ رویای من به سررسید
باختم باختم من به او
همه ی عمرِ دلدادگی رو
که غربت به خانه ام سرک کشید
خسته ام از دست روزگار
آسمان تو هم با من ببار
چشم من مونده خیره به راه
من شبم در حسرتِ ماه
عیش وشراب ومستی کارِ ما بود
عشق وخدا وهستی یارِ ما بود
اما شد رنگِ زمستون نو بهارِ ما
بَزمِ مهر وجنون در دل به پا بود
سینه لبریز ازشور ازوفا بود
اما غم آمد به قلبم ای خدا چرا
متن ترانه قطار
جاری شو سپردمت به جاده های رها
به عمـقِ باران به روحِ آینه ها
مائیـم و صراحتِ کهنه تازه شدن
بـبین به چشمت زوالِ خاطره را
من و این بی زبانی
به راهیم بی نشانی
فرضم کن ستاره ای بر بام ترانه گفتن
فرضم کن جوانه ای بیزار از خزان خفتن
کاش جا نماند از قطارش آرزویت
کاش پـا بگیرد راه و رفتن روبرویت
متن ترانه نگارا
🗣 Salar Aghili
🎵 Negara
#SalarAghili
نگارا نگارا مرو از برم
به فصل شکفتن مکن پرپرم
همه هستی من ز عشق تو سوخت
مزن تیشه بر ریشه و پیکرم
خیال رخت گشته رویای دل
شده غرق مهرت سر و پای دل
چو عاشق شدم خو شدم سوختم
دلم وا دلم وا دلم وای دلم
به جادوی چشم تو شیدا شدم
ز خود گم شدم در تو پیدا شدم
من آن قطره بودم که با موج عشق
در آغوش مهر تو دریا شدم
نگارا نگارا مرو از برم
به فصل شکفتن مکن پرپرم
همه هستی من ز عشق تو سوخت
مزن تیشه بر ریشه و پیکرم
به دنبال خود در سراب فسون
کشیدی دلم را به دریای خون
تو رفتی و من مانده ام با غمت
گرفتار رنج و عذاب و جنون
کجا ماندی ای لیلی قصه ها
که مجنون شده کوهی از غصه ها
برو ای کبوتر به یارم بگو
فتادم ز پا بی وفا بی وفا
گل گریه روید ز چشم ترم
ندانی چه آورده ای بر سرم
فتاده به دوشم غم روزگار
دلم گشته بازیچه ی انتظار
نگارا نگارا مرو از برم
به فصل شکفتن مکن پرپرم
همه هستی من ز عشق تو سوخت
مزن تیشه بر ریشه و پیکرم
متن ترانه غزل
🗣 Amin Habibi
🎵 Khakestar
#AminHabibi
دلی دارم دلی غمگین
دلی خون از غمی سنگین
هوای تو به سر دارم
کجایی یارم
کجایی یارم
دلی دارم دلی تنها
دلی مجنون یک لیلا
تو را عمریست که کم دارم
کجایی یارم
کجایی یارم
کجایی یارم
بیا ای یارم
این دل بی تابم
چشم خسته ی بیخوابم
منتظرم تا تو
برگردی بشی مهتابم
گیر و گرفتارم
مثل ابرم و میبارم
شب تا سحر بی تو
لبریز از توئه اشعارم
زدی آتش تو بر جانم
منه بی تو پریشانم
پر از دردم تویی درمانم
عزیزم عشق سوزانم
خیالی نیست بسوزانم
به خاکستر مرا بنشانم
این دل بی تابم
چشم خسته ی بیخوابم
منتظرن تا تو
برگردی بشی مهتابم
گیر و گرفتارم
مثل ابرم و میبارم
شب تا سحر بی تو
لبریز از توئه اشعارم
این دل بی تابم
چشم خسته ی بیخوابم
منتظرن تا تو
برگردی بشی مهتابم
گیر و گرفتارم
مثل ابرم و میبارم
شب تا سحر بی تو
لبریز از توئه اشعارم
متن ترانه آسمان ابری
آسمان ابریست، از آفاق چشمانم بپرس
ابر بارانیست، از اشکِ چو بارانم بپرس
تخته ی دل در کفِ امواج غم خواهد شکست
نکته را از سینه ی سرشارِ طوفانم بپرس
نبودی و نشنیدی، دلم به گریه نشسته
میان خاطره هایت، چه کرده ای که پس از تو
به هر کجا که تو بودی، غمی نشسته به جایت
کجای این شب هجران، کجای این همه راهی
که از دریچه ی چشمت، نمیرسم به نگاهی
در همه لوحِ ضمیرم، هیچ نقشی جز تو نیست
آنچه را میگویم از آیینه ی جانم بپرس
آتشِ عشقت به خاکستر بدل کرد آخرم
گر نداری باور از دنیای ویرانم بپرس
بگو که از غم عشقت، چگونه جان برهانم
چگونه این همه غم را، به هر طرف بکشانم
نه پای رفتن از اینجا، نه طاقتی که بمانم
چگونه دستِ دلم را، به دستِ تو برسانم
متن ترانه هوای زمزمه هایت
کجاست بارشی از ابر مهر بار صدایت
که تشنه مانده دلم تشنه مانده دلم
در هوای زمزمه هایت
تهیست دستم اگر نه برای هدیه به عشقت
تهیست دستم اگر نه برای هدیه به عشقت
آخ چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت
به قصه تو هم امشب درون بستر سینه ام
هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت
هزار عاشق دیوانه در من است
که هرگز به هیچ بند و فسونی نمیکند رهایت
هزار عاشق دیوانه در من است
که هرگزبه هیچ بند و فسونی نمیکند نمیکند رهایت
هوای روی تو دارم نمیگذارد
مگر به کوی تو این ابر ها ببارد ام
چه باک اگر به دل بی غمان نبردند راه
غم شکسته دل آنم که میگُسارنم
غم شکسته دل آنم که میگُسارنم
متن ترانه دیار عاشقی هایم
به نامِ نامیِ ایران، به نامِ نامیِ انسان
به آیین وفاداران، به راه و رسمِ بیداران
دلی دارم پُر از خورشید، نگاهی روشن از باران
نگاهی روشن از باران
جز دوست نمیخوانم، جز مهر نمیدانم
جز عشق نمیخواهم، من زاده ی ایرانم
جز مهر نمیدانم …
تویی دلبستگی هایم، پناهِ خستگی هایم
به هر جا میروم از تو، دوباره در تو می آیم
کران تا بیکران عشقت، بیابان در بیابانت
هوای زندگی دارد، خیابان در خیابانت
جهان تا هست خواهم بود اگر تو جانِ من باشی
برایم خانه باشی، خاک باشی و وطن باشی
دیار عاشقی هایم، تمامِ سهمِ دنیایم
تو را من زندگی کردم، به تعداد نفس هایم
کران تا بیکران عشقت، بیابان در بیابانت
هوای زندگی دارد، خیابان در خیابانت
تو آن آغوشِ بی اندازه هستی
برای وسعتِ تنهایی من
من از چشم تو میبینم جهان را
تویی آیینه ی بینایی من
جهان تا هست خواهم بود اگر تو جانِ من باشی
برایم خانه باشی، خاک باشی و وطن باشی
من از تو جان گرفته ام کنم فدایِ تو
ز جان گذر نمیتوان مگر برای تو
دل از تو برنمیکَنم تویی جهانِ من
دچارِ تو نمیکَند دل از هوایِ تو
دل از هوای تو ، دل از هوای تو …
متن ترانه شعله ور
خدا خدا...
امان امان...
نه من بیهوده گرد کوچه و بازار می گردم
مذاق عاشقی دارم
پی دیدار می گردم
نه من بیهوده گرد کوچه و بازار می گردم
مذاق عاشقی دارم
پی دیدار می گردم
خدایا رحم کن بر من پریشان وار می گردم
خطا کارم گنه کارم به حال زار می گردم
نه من بیهوده گرد کوچه و بازار می گردم
شراب شوق می نوشم به گرد یار می گردم
سخن مستانه می گویم
سخن مستانه می گویم
ولی هوشیار می گردم
نه من بیهوده گرد کوچه و بازار می گردم
مذاق عاشقی دارم
پی دیدار می گردم
گهی خندم گهی گریم گهی افتم گهی خیزم
غلام شمس تبریزم قلندروار می گردم
نه من بیهوده گرد کوچه و بازار می گردم
متن ترانه تصنیف «آتشی در سینه»
🗣 Homayoun Shajarian
🎵 Ahay Khabardar
#HomayounShajarian
آهای خبردار
مستی یا هشیار
خوابی یا بیدار
خوابی یا بیدار
تو شب سیاه
تو شب تاریک
از چپ و از راست
از دور و نزدیک
یه نفر داره
جار میزنه جار
آهای غمی که
مثل یه بختک
رو سینه ی من
شده ای آوار
از گلوی من
دستاتُ بردار
دستاتُ بردار
از گلوی من
از گلوی من
دستاتُ بردار
کوچه های شهر
پُرِ ولگرده
دل پُرِ درده
شب پر مَرد و
پُرِ نامرده
آهای خبردار
آهای خبردار
باغ داریم تا باغ
یکی غرق گل
یکی پُرِ خار
مرد داریم تا مرد
یکی سَرِ کار
یکی سَرِ بار
آهای خبردار
یکی سَرِ دار
توی کوچه ها
یه نسیم رفته
پیِ ولگردی
توی باغچه ها
پاییز اومده
پی نامردی
توی آسمون
ماهُ دق میده
ماهُ دق میده
دردِ بی دردی
پاییز اومده
پاییز اومده
پی نامردی
یه نسیم رفته
پی ولگردی
تو شب سیاه
تو شب تاریک
از چپ و از راست
از دور و نزدیک
یه نفر داره
جار میزنه جار
آهای غمی که
مثل یه بختک
رو سینه ی من
شده ای آوار
از گلوی من
دستاتُ بردار
دستاتُ بردار
از گلوی من
از گلوی من
دستاتُ بردار
دستاتُ بردار
از گلوی من
از گلوی من
دستاتُ بردار
دستاتُ بردار
از گلوی من
متن ترانه شعله ور
خدا خدا...
امان امان...
نه من بیهوده گرد کوچه و بازار می گردم
مذاق عاشقی دارم
پی دیدار می گردم
نه من بیهوده گرد کوچه و بازار می گردم
مذاق عاشقی دارم
پی دیدار می گردم
خدایا رحم کن بر من پریشان وار می گردم
خطا کارم گنه کارم به حال زار می گردم
نه من بیهوده گرد کوچه و بازار می گردم
شراب شوق می نوشم به گرد یار می گردم
سخن مستانه می گویم
سخن مستانه می گویم
ولی هوشیار می گردم
نه من بیهوده گرد کوچه و بازار می گردم
مذاق عاشقی دارم
پی دیدار می گردم
گهی خندم گهی گریم گهی افتم گهی خیزم
غلام شمس تبریزم قلندروار می گردم
نه من بیهوده گرد کوچه و بازار می گردم
متن ترانه چرا رفتی
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر، سودای آغوشِ تو دارم/
نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟/
ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر سودای آغوشِ تو دارم/
خیالت گرچه عمری یارِ من بود/
امیدت گرچه در پندار من بود/
بیا امشب شرابی دیگرم دِه/
ز مینای حقیقت ساغرم دِه/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر سودای آغوش تو دارم/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر سودای آغوش تو دارم/
نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟/
ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر سودای آغوشِ تو دارم/
دل دیوانه را دیوانه تر کن/
مرا از هر دو عالم بی خبر کن/
دل دیوانه را دیوانه تر کن/
مرا از هر دو عالم بی خبر کن، بی خبر کن/
بیا امشب شرابی دیگرم دِه/
ز مینای حقیقت ساغرم دِه/
ز مینای حقیقت ساغرم دِه/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر، سودای آغوشِ تو دارم/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر، سودای آغوشِ تو دارم/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر، سودای آغوشِ تو دارم
متن ترانه دل به دل
دلسپرده ام من به روی تو/
در دل من است آرزوی تو/
دلسپرده ام من به روی تو/
در دل من است آرزوی تو/
دلسپرده ام من به روی تو/
در دل من است آرزوی تو/
دلسپرده ام من به روی تو/
دلسپرده ام من به روی تو/
در دل من است آرزوی تو/
بخت آینه باشدم اگر می نشاندم رو به روی تو/
جان جان جان از همه جهان/
می کشد دلم پَر به سوی تو/
دل به دل ز تو تا تو آمدم/
قبله گاه من خاک کوی تو/
دل به دل ز تو تا تو آمدم/
قبله گاه من خاک کوی تو/
من که عاشقم مست و سرخوشم/
جرعه می کشم من صبوی تو/
گنج آرزو در دل منی/
گنج آرزو در دل منی/
در دلم کنم جستجوی تو/
در دلم کنم جستجوی تو/
جان جان جان از همه جهان/
می کشد دلم پَر به سوی تو/
دلسپرده ام من به روی تو/
در دل من است آرزوی تو/
دلسپرده ام من به روی تو/
در دل من است آرزوی تو/
دلسپرده ام من به روی تو/
دلسپرده ام من به روی تو/
در دل من است آرزوی تو/
بخت آینه باشدم اگر می نشاندم رو به روی تو/
جان جان جان از همه جهان/
می کشد دلم پر به سوی تو/
دل به دل ز تو تا تو آمدم/
قبله گاه من خاک کوی تو/
دل به دل ز تو تا تو آمدم/
قبله گاه من خاک کوی تو/
من که عاشقم مست و سرخوشم/
جرعه می کشم من صبوی تو/
گنج آرزو در دل منی/
گنج آرزو در دل منی/
در دلم کنم جستجوی تو/
در دلم کنم جستجوی تو/
جان جان جان از همه جهان/
می کشد دلم پر به سوی تو
متن ترانه چونی بی من
ای همدم روزگار چونی بی من؟/
ای مونس و غمگسار چونی بی من؟/
من با رخ چون خزان زردم بی تو/
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟/
ای زندگی تن و توانم همه تو/
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو/
تو هستی من شدی از آنی همه من/
من نیست شدم در تو از آنم همه تو/
ای همدم روزگار چونی بی من؟/
ای مونس و غمگسار چونی بی من؟/
من با رخ چون خزان زردم بی تو/
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟/
عشقت به دلم درآمد و شاد برفت/
باز آمد و رخت خویش بنهاد برفت/
گفتم به تکلف دو سه روزی بنشین/
بنشست و کنون رفتنش از یاد برفت/
ای همدم روزگار چونی بی من؟/
ای مونس و غمگسار چونی بی من؟/
من با رخ چون خزان زردم بی تو/
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟/
ای در دل من میل و تمنا همه تو/
واندر سرِ من مایه ی سودا همه تو/
هرچند به روزگار در می نگرم/
هر چند به روزگار در می نگرم/
امروز همه تویی، امروز همه تویی و/
فردا همه تو، فردا همه تو/
ای همدم روزگار چونی بی من؟/
ای مونس و غمگسار چونی بی من؟/
من با رخ چون خزان زردم بی تو/
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟
متن ترانه سووشون
داغِ تو را جنون کنم
دیده ز اشک خون کنم
با تنِ پاره چون کنم
جانِ پدر کجاستی
جانِ پدر کجاستی
شعرِ به خون نشسته ام
ساز دل شکسته ام
شعرِ به خون نشسته ام
ساز دل شکسته ام
سویِ من آ که خسته ام
سویِ من آ که خسته ام
جانِ پدر کجاستی
جانِ پدر کجاستی
این دلِ مبتلا شده
با غمت آشنا شده
این دلِ مبتلا شده
با غمت آشنا شده
خون به دلِ خدا شده
جانِ پدر کجاستی
جانِ پدر کجاستی
پرده ی غم را بدرم
سوختی و شعله ورم
پرده ی غم را بدرم
سوختی و شعله ورم
حاصلِ خون جگرم
حاصلِ خون جگرم
جانِ پدر ،جانِ پدر
جانِ پدر کجاستی
مویه به سووشون کنم
مویه به سووشون کنم
داغِ تو را جنون کنم
داغ تو را جنون کنم
داغِ تو را جنون کنم
دیده ز اشک خون کنم
مویه به سووشون کنم
جانِ پدر کجاستی
جانِ پدر کجاستی
این دلِ مبتلا شده
با غمت آشنا شده
این دلِ مبتلا شده
با غمت آشنا شده
خون به دلِ خدا شده
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.