- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
گرامافون
متن ترانه سرنوشت
سرنوشت را باید از سر نوشت
شاید این بار کمی بهتر نوشت
عاشقی را غرقِ در باور نوشت
غُصه ها را قِصه ای دیگر نوشت
از کجا این باور آمد که گفت
گر رَود سَر برنگردد سرنوشت
گل بکاریم از دل گِل گُل بَراریم
در زمستان در بهاران زیرِ باران
گل بکاریم گر بخواهیم گر نخواهیم
باغبانِ روزگاریم
گر تو روزی را ز این بازی بدانی
نکته یِ رمزش بخوانی
لحظه هایِ زندگی چون موج دریاست
گرچه سرد و سخت زیباست
موجِ این دریا گر از پس سرگذشتت
سرنوشتت سرگذشتت
بر فراز قله یِ باور سفر کن
بالِ خود را باز تر کن
همچو حافظ پای کوبان و غزل خوان
لشگرِ غم را بسوزان
در فلک سقفی نمانده این زمانه
پَر بزن تا بی کرانه
متن ترانه تصنیف سرو چمان
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند
دل به امید وصل تو همدم جان نمیشود
جان به هوای کوی تو خدمت تن نمیکند
با همه عطر دامنت آیدم از صبا عجب
کز گذر تو خاک را مشک ختن نمیکند
تا دل هرزهگرد من رفت به چین زلف تو
زان سفر دراز خود عزم وطن نمیکند
ساقی سیمساق من گر همه دُرد میدهد
کیست که تن چو جام مِی جمله دهن نمیکند
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.