- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
حافظ این خرقه بینداز
متن ترانه ساز و آواز راست پنجگاه
🗣 Homayoun Shajarian
🎵 Rast Panjgah (Sazo Avaz)
#HomayounShajarian
{سعدی، حافظ}
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
من از آن روز که دربند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
به وفای تو کز آن روز که دلبند منی
دل نبستم به وفای کس و در نگشادم
مینماید که جفای فلک از دامن من
دست کوته نکند تا نکند بنیادم
ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنم
داوری نیست که از وی بستاند دادم
متن ترانه تصنیف «خوش است خلوت»
🗣 Ali Zand Vakili
🎵 Tasnif Marsiye Khan
#AliZandVakili
از بس که ملول از دل دلمرده ی خویشم هم خسته ی بیگانه هم آزرده ی خویشم
شاعر نیم و شعر نادنم که چه باشد
شاعر نیم و شعر ندانم که چه باشد من مرثیه خوان دل دیوانه ی خویشم
من مرثیه خوان دل دیوانه ی خویشم
گلبانگ ز شوق گل شاداب توان داشت
گلبانگ ز شوق گل شاداب توان داشت من نوحه سرای گل افسرده ی خویشم
من نوحه سرای گل افسرده ی خویشم
شاعر نیم و شعر ندانم که چه باشد
شاعر نیم و شعر ندانم که چه باشد من مرثیه خوان دل دیوانه ی خویشم
من مرثیه خوان دل دیوانه ی خویشم
پی کرد فلک مرکب آمالم و در دل
پی کرد فلک مرکب آمالم و در دل خون موج زد خون موج زد از بخت بد آورده ی خویشم
ای قافله بدرود ای قافله بدرود سفر خوش سفر خوش به سلامت
من همسفر مرکب پی کرده ی خویشم گویند که امید و چنانی ندانم ندانم
من مرثیه گوی وطن مرده ی خویشم من مرثیه گوی وطن مرده ی خویشم
شاعر نیم و شعر نادنم که چه باشد
شاعر نیم و شعر ندانم که چه باشد من مرثیه خوان دل دیوانه ی خویشم
من مرثیه خوان دل دیوانه ی خویشم
متن ترانه تصنیف «بروم»
🗣 Ali Zand Vakili
🎵 Tasnif Sojud
#AliZandVakili
پیشِ رخ تو، ای صنم! کعبه سجود می کند
در طلبِ تو آسمان جامه کبود می کند
ای تو فروغ کوکبم تیره مخواه چون شبم
دل به هوای آتشت این همه دود می کند
در دل بینوای من عشق تو چنگ می زند
شوق به اوج می رسد،صبر فرود می کند
آن که به بحر می دهد صبرِ نشستنِ ابد
شوق سیاحت و سفر همرهِ رود می کند
دل به غمی فروختم،پایه و مایه سوختم
شاد زیان خریده ای کاین همه سود می کند
عطر دهد به سوختن، نغمه زند به ساختن
وه که دلِ یگانه ام کارِ دو عود می کند
پیشِ رخ تو، ای صنم! کعبه سجود می کند
در طلبِ تو آسمان جامه کبود می کند
متن ترانه تصنیف «ز گریه»
🗣 Ali Zand Vakili
🎵 Tasnif Afagh
#AliZandVakili
آفاق را گر دیده ام، مهر بتان ورزیده ام
بسیار خوبان دیده ام، اما تو چیز دیگری
ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری
هر چند وصفت می کنم، در حسن از آن زیباتری
ای راحت و آرام جان، با قد چون سرو روان
زینسان مرو دامن کشان، کآرام جانم می بری
عزم تماشا کرده ای، آهنگ صحرا کرده ای
جان و دل ما برده ای، این است رسم دلبری
عالم همه یغمای تو، خلقی همه شیدای تو
آن نرگس رعنای تو آورده کیش کافری
خسرو غریب است و گدا، افتاده در شهر شما
باشد که از بهر خدا سوی غریبان بنگری
آفاق را گر دیده ام، مهر بتان ورزیده ام
بسیار خوبان دیده ام، اما تو چیز دیگری
متن ترانه پیوند عمر
خوشتر ز عیش و صحبت باغ و بهار چیست/
خوشتر ز عیش و صحبت باغ و بهار چیست/
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست/
گو سبب انتظار چیست/
خوشتر ز عیش و صحبت باغ و بهار چیست/
خوشتر ز عیش و صحبت باغ و بهار چیست/
ساقی کجاست ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست/
گو سبب انتظار چیست/
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار/
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار/
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست/
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست/
پیوند عمر بسته به موییست پیوند عمر بسته به موییست هوش دار/
غمخوار خویش باش غمخوار خویش باش غم روزگار چیست/
مستور و مست هر دو چو از یک قبیلهاند/
ما دل به عشوه ی که دهیم ما دل به عشوه ی که دهیم اختیار چیست/
سهو و خطای بنده گرش هست اعتبار/
معنی لطف و رحمت پروردگار چیست/
راز درون پرده چه داند فلک خموش/
ای مدعی نزاع تو با پرده دار چیست/
زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست/
تا در میانه تا در میانه تا در میانه خواسته کردگار چییییست
متن ترانه غلام چشم
مرا چشمی است خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
تو کافر دل نمیبندی نقاب زلف و میترسم
که محرابم بگرداند خم آن دل ستان ابرو
اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری
به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
متن ترانه تصنیف سرو چمان
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند
دل به امید وصل تو همدم جان نمیشود
جان به هوای کوی تو خدمت تن نمیکند
با همه عطر دامنت آیدم از صبا عجب
کز گذر تو خاک را مشک ختن نمیکند
تا دل هرزهگرد من رفت به چین زلف تو
زان سفر دراز خود عزم وطن نمیکند
ساقی سیمساق من گر همه دُرد میدهد
کیست که تن چو جام مِی جمله دهن نمیکند
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.