- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شاد
متن ترانه غیرمعمولی
🗣 Mohsen Chavoshi
🎵 Gheire Mamoli
#MohsenChavoshi
دوستی ساده ما غیر معمولی شد.
نمیدونم اون روز تو وجودم چی شد.
نمیدونم چی شد که وجودم لرزید.
دل من این حسو از تو زودتر فهمید.
تو که باشی پیشم دیگه چی کم دارم.
چه دلیلی داره از تو دست بردارم.
بین ما کی بیشتر عاشقه، من یا تو.
هرچی شد از حالا همه چیزش با تو.
دیگه دست من نیست، بستگی داره به تو.
بستگی داره که تو تا کجا دوسم داری.
بستگی داره که تو تا چه روزی بتونی.
عاشق من بمونی، منو تنها نذاری.
دست من نبود اگه اینجوری پیش اومد.
میدونستم خوبی ولی نه تا این حد.
انگاری صد ساله که تو رو میشناسم.
واسه اینه اینقدر روی تو حساسم.
منِ احساساتی به تو عادت کردم.
هرجا باشم آخر به تو برمیگردم.
دیگه دست من نیست، بستگی داره به تو.
بستگی داره که تو تا کجا دوسم داری.
بستگی داره که تو تا چه روزی بتونی.
عاشق من بمونی، منو تنها نذاری.
متن ترانه سال تا سال
بیا آتش باش، بیا به جان من ریز/
داغم کن اعجازی کن این غروب پاییز/
بیا قصه شو، تو این شبای بی خواب/
خوابم کن آزادم کن از زنجیر مهتاب/
بیا نغمه شو، بیا ترانه سر کن/
بیا آواز شو، شوری دگر کن/
بیا باور کن امید باد و باران/
بیا پروانه شو، بالی بزن از بام تهران/
سال تا سال اگر بی عشق موندیم/
آوازایی هست که باید می خوندیم/
صبح تا شب اگه از پا می افتیم/
قصه هایی هست که باید می گفتیم/
بیا قصه شو، تو این شبای بی خواب/
بیا آزاد شو از این شهر بی تاب/
بیا خنده شو،رو خشکی خیابان/
بیا پروانه شو، بالی بزن از بام تهران
متن ترانه باران تویی
از آسمانم ماتم ببارد
هراس بی تو ماندنم ادامه دارد
نمی نویسم ترانه بی تو
چگونه پر کشد خیال واژه بی تو
به لب رسیده جان کجایی کجایی
که برده طاقتم جدایی
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که در ره تو من
نفس بریده در گزارم
مگر ندانی چو از تو دورم
بی راهه ای خموش و تار
بی عبورم
نمی توانم دگر بگویم
که من اسیر این خزان تو به تویم
به لب رسیده جان کجایی کجایی
رهی نمانده تا رهایی
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که در ره تو من
نفس بریده در گزارم
باران تویی به خاک من بزن
بازآ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
متن ترانه دهاتی
ساده بگم ساده بگم/
ساده بگم دهاتیم/
اهل همین نزدیکیا/
همسایه ی روشنیا/
همخونه ی تاریکیا/
ساده بگم ساده بگم/
بوی علف میده تنم/
هنوز همون دهاتیم/
با همه شهری شدنم/
با همه شهری شدنم/
باغِ غریب دهِ من/
گلای زینتی نداشت/
اسبِ نجیب دهِ من/
نعلای قیمتی نداشت/
اما همون چار تا دیوار/
با بوی خوب کاه گلش/
اما همون چنتا خونه/
با مردم سادهِ دلش/
اما همون چار تا دیوار/
با بوی خوب کاه گلش/
اما همون چنتا خونه/
با مردم ساده دلش/
برای من که عکسمو/
مدتیه توو آب چشمه ندیدم/
برای من که شهریم/
از اون هوا دل بریدم/
برای من که عکسمو/
مدتیه توو آب چشمه ندیدم/
برای من که شهریم/
از اون هوا دل بریدم/
دنیایی که دیدنِ اون/
اگر چه مثلِ قدیما/
راه درازی نداره/
اما می دونم که دیگه/
دنیای خوبه سادگی/
به من نیازی نداری/
برای من که عکسمو/
مدتیه توو آب چشمه ندیدم/
برای من که شهریم/
از اون هوا دل بریدم/
برای من که عکسمو/
مدتیه توو آب چشمه ندیدم/
برای من که شهریم/
از اون هوا دل بریدم/
ساده بگم ساده بگم/
ساده بگم دهاتیم/
اهل همین نزدیکیا/
همسایه ی روشنیا/
همخونه ی تاریکیا/
ساده بگم ساده بگم/
بوی علف میده تنم/
هنوز همون دهاتیم/
با همه شهری شدنم/
با همه شهری شدنم/
باغِ غریب دهِ من/
گلای زینتی نداشت/
اسب نجیب دهِ من/
نعلای قیمتی نداشت/
اما همون چار تا دیوار/
با بوی خوب کاه گلش/
اما همون چنتا خونه/
با مردم ساده دلش/
اما همون چار تا دیوار/
با بوی خوب کاه گلش/
اما همون چنتا خونه/
با مردم ساده دلش/
برای من که عکسمو/
مدتیه توو آب چشمه ندیدم/
برای من که شهریم/
از اون هوا دل بریدم/
برای من که عکسمو/
مدتیه توو آب چشمه ندیدم/
برای من که شهریم/
از اون هوا دل بریدم
متن ترانه باران تویی
از آسمانم ماتم ببارد
هراس بی تو ماندنم ادامه دارد
نمی نویسم ترانه بی تو
چگونه پر کشد خیال واژه بی تو
به لب رسیده جان کجایی کجایی
که برده طاقتم جدایی
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که در ره تو من
نفس بریده در گزارم
مگر ندانی چو از تو دورم
بی راهه ای خموش و تار
بی عبورم
نمی توانم دگر بگویم
که من اسیر این خزان تو به تویم
به لب رسیده جان کجایی کجایی
رهی نمانده تا رهایی
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که در ره تو من
نفس بریده در گزارم
باران تویی به خاک من بزن
بازآ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
متن ترانه باران تویی
از آسمانم ماتم ببارد
هراس بی تو ماندنم ادامه دارد
نمی نویسم ترانه بی تو
چگونه پر کشد خیال واژه بی تو
به لب رسیده جان کجایی کجایی
که برده طاقتم جدایی
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که در ره تو من
نفس بریده در گزارم
مگر ندانی چو از تو دورم
بی راهه ای خموش و تار
بی عبورم
نمی توانم دگر بگویم
که من اسیر این خزان تو به تویم
به لب رسیده جان کجایی کجایی
رهی نمانده تا رهایی
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که در ره تو من
نفس بریده در گزارم
باران تویی به خاک من بزن
بازآ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.