- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
علیزاده
متن ترانه دلت با منه (ازم دوری)
ازم دوری اما دلت با منه
ازت دورم اما دلم روشنه
توو چشمای تو عکس چشمامه و
توو چشمای من عکس چشمای تو
توی این لحظه هایی که دورم ازت
همه خاطره هامونو خط به خط
دوباره تو ذهنم نگاه می کنم
دارم اسمتو هی صدا می کنم
کی گفته از عشق تو دست می کشم؟
دارم با خیال تو نفس می کشم
چه حس عجیبی، چه آرامشی
تو هم با خیالم، نفس می کشی
می دونم تو هم مثل من دلخوری
تو هم مثل من بغضت رو می خوری
نگاهت پر از حرف و درد دله
ولی خب تموم میشه این فاصله
دوباره مث اون روزای قدیم
که با هم تو بارون قدم می زدیم
از احساس همدیگه حظ می کنیم
زمین و زمان رو عوض می کنیم
کی گفته از عشق تو دست می کشم؟
دارم با خیال تو نفس می کشم
چه حس عجیبی، چه آرامشی
تو هم با خیالم، نفس می کشی
می دونم تو هم مثل من دلخوری
تو هم مثل من بغضت رو می خوری
نگاهت پر از حرف و درد دله
ولی خب تموم میشه این فاصله
دوباره مث اون روزای قدیم
که با هم توو بارون قدم می زدیم
از احساس همدیگه حظ می کنیم
زمین و زمان رو عوض می کنیم
ازم دوری اما دلت با منه . . .
متن ترانه اسیری
اگه از دست همه خسته شدم
به تو که بد جوری وابسته شدم
به تو که نمی تونم راست نگم
به چشات هر چی خواست نگم
توی دست تو اسیری خوبه
جونم و ازم بگیری خوبه
با این که کوه دردم با اینکه غم زیاده
همین که با تو باشم از سرمم زیاده
وقتی لبات بخندن چشات که شاد باشن
انگاری که تو دنیا نقل و نبات می پاشن
به دلم می گم که مغرور نشه
با تو باشه از دلت دور نشه
نون مجنونو که آجر کردم
من که دنیا رو ازت پر کردم
کم نکن سایتو از روی سرم
با تو که باشم از عالم به درم
وقتی لبات بخندن چشات که شاد باشن
انگاری که تو دنیا نقل و نبات می پاشن
با تو همیشه خوبم یه روز بی غروبم
با اینکه دردمندم دل می خواد بخندم
با اینکه کوه دردم با اینکه غم زیاده
همین که با تو باشم از سرمم زیاده
متن ترانه چاردیواری
یاد تو شعرامو می سوزونه
امروز و فردامو می سوزونه
تا دوری از خونه
این خونه ویرونه
حال منم پریشونه
شب جای چشماتو نمی گیره
حتی دنیا جاتو نمی گیره
اشک از چشمام سیره می ریزه
می میره، دلم آروم نمی گیره
با من و دلتنگی تو این چاردیواری
تنها مونده از تو یه عکس یادگاری
مُردم از صبوری از این همه دوری
می گی طاقت بیار آخه بگو چه جوری
دیگه نمی تونم دور از تو بمونم
می خوام از تو بگم تا آخر دنیا دلتنگتم زود بیا
تا روی ماه تو نمی بینه دل رنگ شادی رو نمی بینه
سهم دلم اینه تنها و غمگینه یه روز خوش نمی بینه
متن ترانه چرا رفتی
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر، سودای آغوشِ تو دارم/
نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟/
ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر سودای آغوشِ تو دارم/
خیالت گرچه عمری یارِ من بود/
امیدت گرچه در پندار من بود/
بیا امشب شرابی دیگرم دِه/
ز مینای حقیقت ساغرم دِه/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر سودای آغوش تو دارم/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر سودای آغوش تو دارم/
نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟/
ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر سودای آغوشِ تو دارم/
دل دیوانه را دیوانه تر کن/
مرا از هر دو عالم بی خبر کن/
دل دیوانه را دیوانه تر کن/
مرا از هر دو عالم بی خبر کن، بی خبر کن/
بیا امشب شرابی دیگرم دِه/
ز مینای حقیقت ساغرم دِه/
ز مینای حقیقت ساغرم دِه/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر، سودای آغوشِ تو دارم/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر، سودای آغوشِ تو دارم/
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/
به سر، سودای آغوشِ تو دارم
متن ترانه درون آینه
درون آینه ی روبرو چه می بینی/
درون آینه ی روبرو چه می بینی/
تو ترجمانِ جهانی بگو چه می بینی/
تویی برابر تو چَشم در برابر چَشم/
در آن دو چشم پر از گفت و گو چه می بینی، چه می بینی/
درون آینه ی روبرو چه می بینی/
تو هم شراب خودی، هم شراب خواره ی خود/
سوای خون دلت سوای خون دلت/
در سبو چه می بینی، بگو چه می بینی/
در آن گلوله ی آتش گرفته ای که دل است/
در آن گلوله ی آتش گرفته ای که دل است/
و باد می بردش/
و باد می بردش سو به سو چه می بینی، چه میبینی/
درون آینه ی روبرو چه می بینی، چه میبینی
متن ترانه دل به دل
دلسپرده ام من به روی تو/
در دل من است آرزوی تو/
دلسپرده ام من به روی تو/
در دل من است آرزوی تو/
دلسپرده ام من به روی تو/
در دل من است آرزوی تو/
دلسپرده ام من به روی تو/
دلسپرده ام من به روی تو/
در دل من است آرزوی تو/
بخت آینه باشدم اگر می نشاندم رو به روی تو/
جان جان جان از همه جهان/
می کشد دلم پَر به سوی تو/
دل به دل ز تو تا تو آمدم/
قبله گاه من خاک کوی تو/
دل به دل ز تو تا تو آمدم/
قبله گاه من خاک کوی تو/
من که عاشقم مست و سرخوشم/
جرعه می کشم من صبوی تو/
گنج آرزو در دل منی/
گنج آرزو در دل منی/
در دلم کنم جستجوی تو/
در دلم کنم جستجوی تو/
جان جان جان از همه جهان/
می کشد دلم پَر به سوی تو/
دلسپرده ام من به روی تو/
در دل من است آرزوی تو/
دلسپرده ام من به روی تو/
در دل من است آرزوی تو/
دلسپرده ام من به روی تو/
دلسپرده ام من به روی تو/
در دل من است آرزوی تو/
بخت آینه باشدم اگر می نشاندم رو به روی تو/
جان جان جان از همه جهان/
می کشد دلم پر به سوی تو/
دل به دل ز تو تا تو آمدم/
قبله گاه من خاک کوی تو/
دل به دل ز تو تا تو آمدم/
قبله گاه من خاک کوی تو/
من که عاشقم مست و سرخوشم/
جرعه می کشم من صبوی تو/
گنج آرزو در دل منی/
گنج آرزو در دل منی/
در دلم کنم جستجوی تو/
در دلم کنم جستجوی تو/
جان جان جان از همه جهان/
می کشد دلم پر به سوی تو
متن ترانه کولی
رفت آن سوار کولی! با خود تورا نبرده/
رفت آن سوار کولی! با خود تورا نبرده/
شب مانده است و با شب تاریکی فشرده/
کولی! کنار آتش رقص شبانه ات کو؟/
شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟/
رفت آنکه پیش پایش دریا ستاره کردی/
رفت آنکه پیش پایش دریا ستاره کردی/
چشمان مهربانش یک قطره ناسترده/
رفت آن سوار کولی! با خود تو را نبرده/
می رفت گَرد راهش از دودِ آه تیره/
نیلوفرانه در باد پیچیده تاب خورده/
سودای همرهی را گیسو به باد دادی/
سودای همرهی را گیسو به باد دادی/
رفت آن سوار و با خود یک تارِ مو نبرده!/
رفت آن سوار و با خود یک تارِ مو نبرده!/
یک تارِ مو نبرده!
متن ترانه همه هیچم
نه فرشته ام، نه شیطان، کی ام و چی ام؟ همینم!/
نه ز بادم و نَزآتش که نواده ی زمینم!/
منم و چراغ خُردی که بمیرد از نسیمی/
نه سپیده دم به دستم، نه ستاره بر جبینم/
نه فرشته ام، نه شیطان، کی ام و چی ام؟ همینم!/
منم و ردای تنگی که به جز من اش نگنجد/
منم و ردای تنگی که به جز من اش نگنجد/
نه فلک بر آستانم، نه خدا در آستینم/
نه حق حقم، نه نا حق نه بدم، نه خوب مطلق/
سیه و سپیدم: ابلق! که به نیک و بد عجینم/
تب بوسه ایم از آن لب، به غنیمت است امشب/
که نه آگهم که فردا، چه نشسته در کمینم/
که نه آگهم که فردا، چه نشسته در کمینم/
منم و ردای تنگی که به جز من اش نگنجد/
نه فلک بر آستانم، نه خدا در آستینم/
نزنم نمک به زخمی که همیشگی ست، باری/
که نه خسته ی نخستین، نه خراب آخرینم/
که نه خسته ی نخستین، نه خراب آخرینم/
نه فرشته ام، نه شیطان
متن ترانه چونی بی من
ای همدم روزگار چونی بی من؟/
ای مونس و غمگسار چونی بی من؟/
من با رخ چون خزان زردم بی تو/
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟/
ای زندگی تن و توانم همه تو/
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو/
تو هستی من شدی از آنی همه من/
من نیست شدم در تو از آنم همه تو/
ای همدم روزگار چونی بی من؟/
ای مونس و غمگسار چونی بی من؟/
من با رخ چون خزان زردم بی تو/
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟/
عشقت به دلم درآمد و شاد برفت/
باز آمد و رخت خویش بنهاد برفت/
گفتم به تکلف دو سه روزی بنشین/
بنشست و کنون رفتنش از یاد برفت/
ای همدم روزگار چونی بی من؟/
ای مونس و غمگسار چونی بی من؟/
من با رخ چون خزان زردم بی تو/
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟/
ای در دل من میل و تمنا همه تو/
واندر سرِ من مایه ی سودا همه تو/
هرچند به روزگار در می نگرم/
هر چند به روزگار در می نگرم/
امروز همه تویی، امروز همه تویی و/
فردا همه تو، فردا همه تو/
ای همدم روزگار چونی بی من؟/
ای مونس و غمگسار چونی بی من؟/
من با رخ چون خزان زردم بی تو/
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟
متن ترانه شتک
شتک زده است به خورشید، خون بسیاران/
شتک زده است به خورشید، خون بسیاران/
بر آسمان که شنیده است از زمین باران/
از زمین باران/
دریده شد گلوی نی زنان عشق نواز/
به نیزه ها که بریدندشان ز نیزاران/
دریده شد گلوی نی زنان عشق نواز/
به نیزه ها که بریدندشان ز نیزاران/
نسیم نیست؟ نه! بیم است بیم دار شدن/
نسیم نیست؟ نه! بیم است بیم دار شدن/
که لرزه می فکند بر تَن سپیداران/
سراب امن و امان است این/
نه امن و امان/
که ره زده است فریبش با باور یاران/
چو چاه ریخته، آوار می شوم بر خویش/
که شب رسیده و ویران ترند، بیماران/
برای من سخن از من مگو به دلجویی/
سخن مگو به دلجویی/
مگیر آینه، مگیر آینه پیش ز خویش بیزاران/
کجا به سنگرس دیو و سنگ بارانش/
در آبگینه حصاری شوند، هوشیاران/
در آبگینه حصاری شوند، هوشیاران/
شتک زده است به خورشید، خون بسیاران
متن ترانه در حصار شب
نفسم گرفت از این شب در این حصار بشکن/
نفسم گرفت از این شب در این حصار بشکن/
در این حصار جادویی روزگار بشکن/
نفسم گرفت از این شب در این حصار بشکن/
در این حصار جادویی روزگار بشکن/
تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه/
لب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن/
چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون/
چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون/
چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون/
چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون/
به جنون صلابت صخره ی کوهسار بشکن/
تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه/
لب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن/
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی/
تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن/
بسرای تا که هستی که سرودنست بودن/
بسرای تا که هستی که سرودنست بودن/
به ترنمی، به ترنمی، دژ وحشت این دیار بشکن/
شب غارت تتاران همه سو فکنده سایه/
شب غارت تتاران همه سو فکنده سایه/
تو به آذرخشی این سایه ی دیوسار بشکن/
ز برون کسی نیاید چو به یاری تو اینجا/
تو ز خویشتن برون آ، سپه تتار بشکن/
ز برون کسی نیاید چو به یاری تو اینجا/
تو ز خویشتن برون آ، سپه تتار بشکن/
نفسم گرفت از این شب در این حصار بشکن
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.